پرسمان قرآنی
توضیح مختصری در مورد انواع مختلف قرائت قرآن کریم (ترتیل، تحقیق، تدویر، تحدیر و ...) ارائه نمایید؟
 
 

قرآن کریم، با نگاه به سرعت خواندن، به سه نوع تحقیق، تحدیر و تدویر تقسیم می‌شود که در ادامه به توضیح هرکدام می‌پردازیم.

  1. تحقیق: تحقیق به معنای ادا کردن حق حروف به طور کامل است؛ اعم از ادای صحیح آن از مخرج و رعایت صفات لازم آن و نیز رعایت دیگر قواعد تجویدی؛ مانند اشباع مد، تلفظ کامل همزه، ادای حرکات حروف، رعایت تشدیدها، رعایت کامل غنه، اظهار و اخفاء، تفکیک بین حروف مشابه، رعایت وقف و ابتدا، بدون گرفتار شدن در دام افراط و تفریط. این نوع قرائت که کندترین روش قرائت به شمار می‌رود، مذهب حمزه و ورش بوده است.
  2. تحدیر (حَدْر): حدر به معنای سرعت بخشیدن به قرائت از طریق کوتاه کردن مدها، اختلاس، نرم تلفظ کردن همزه، ادغام کبیر و... است؛ بدون این‌که در اعراب حروف و قوام تلفظ حرف، خلل ایجاد شود. در این نوع قرائت، برخی احکام مانند غنه رعایت نشده و سرعت قرائت به گونه‌ای زیاد است که به آن تلاوت گفته نشده و قرائت صحیح و کاملی ارائه نمی‌گردد. این نوع قرائت مذهب ابن کثیر و ابوجعفر بوده است.
  3. تدویر: این نوع قرائت، حد وسط تحقیق و تحدیر است که امروزه اصطلاحاً به آن ترتیل گفته می‌شود. اکثر امامان قرائت، این روش را در پیش گرفته بودند.

گفتنی است؛ بین آن «ترتیل»ی که در قرآن از آن یاد شده و نوع سوم قرائت که امروزه به آن ترتیل گفته می‌شود، تفاوت وجود دارد و ترتیل اشاره‌شده در قرآن شامل هر قرائتی می‌شود که در آن، قرآن به خوبی ادا شود؛ از این‌رو در بیان مقایسه بین قرائت تحقیق و آن ترتیلی که در قرآن بدان اشاره شده، گفته شده است: تحقیق برای تمرین و آموزش کاربرد دارد و ترتیل برای تدبر و تفکر در آیات است؛ لذا تحقیق را اعم مطلق از ترتیل دانسته و گفته‌اند هر تحقیقی ترتیل است، ولی هر ترتیلی تحقیق نیست.[1]

البته، برخی ترتیل را به معنای سریع خواندن در مقابل تحقیق عنوان کرده‌اند که نزدیک به همان معنای مشهور آن است.[2]

 

 


[1]. سیوطی، جلال الدین،الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 23 – 24، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1421ق.

[2]. ابوالخیر جذری، محمد بن محمد، التمهید فی علم التجوید،ص 61 – 62، بیروت، مؤسسه رسالت، چاپ اول، 1421ق.

 

منبع : اسلام کویست

چرا قرآن، معجزه پيامبران دیگر نشد؟


 در پاسخ به پرسش مذكور، به اين نكات مى توان اشاره كرد:
1. همه پيامبران در اصول پيام هاى قرآن مجيد مانند دعوت به توحيد، عبادت و بندگى خدا، اخلاص در عمل، رعايت قسط و عدل، تقوا، دورى از ظلم و گناه و ... مشترك بوده و آن ها هم به تبليغ اين پيام ها پرداخته اند؛ امّا قرآن با ويژگى هايى كه از نظر لفظ و معنا، فصاحت و بلاغت، بيان معارف عميق الهى و... داراست، مخصوص پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) بوده و در دسترس ديگر پيامبران نبوده است. پيامبران الهى هر كدام به تناسب زمان خود، در همان زمينه اى كه مردم زمانشان مهارت، تخصص و آگاهى داشتند معجزه مى آوردند تا ضعف و ناتوانى آنان از يك سو و خارق العاده بودن معجزه از سوى ديگر، بر همگان آشكار گردد. به عنوان مثال، اگر حضرت موسى(عليه السلام) عصا را تبديل به اژدها مى كرد، به خاطر آن بود كه در آن زمان، مردم به كار جادوگرى و شعبده بازى روى آورده بودند. همچنين حضرت عيسى(عليه السلام) كه به فرمان خدا مرده را زنده مى كرد و كور مادر زاد را شفا مى داد، علّتش اين بود كه در زمان او دانش پزشكى پيشرفت چشم گيرى كرده بود. در زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)نيز سخنورى و زيباگويى، هنر رايج به شمار مى رفت؛ تا جايى كه بازارى به نام «عكاظ» تشكيل داده بودند و بهترين شاعران و هنرمندان در آن جا سرورده هاى خود را مى خواندند و از ميان آن ها بهترين ها را بر مى گزيدند و بر ديوار كعبه مى آويختند و اين سند افتخار آنان بود. در چنين فضايى كه كالاى هنر و زبان، خريدار داشت، مناسب ترين معجزه براى پيامبر اسلام قرآن بود تا عجز و ناتوانى آنان را از آوردن چنين كلامى ثابت كند و به آن ها بفهماند كه اين آيات، كلام خداست كه براى هدايت بشر فرستاده شده است.
2. رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) آخرين پيامبر الهى بود و از اين رو بايد معجزه اى مى آورد كه تا هميشه زمان و براى همه عصرها و نسل ها جاودانه بماند و اين امر، با علمى بودن و صورت كتاب داشتن تحقق مى يافت؛ در حالى كه چنين ضرورتى درباره ديگر پيامبران وجود نداشت.[1]
3. از سوى ديگر، پيامبران مانند معلّمانِ مراحل مختلف تحصيلى، هر يك بشريت را يك گام به برنامه اصلى هدايت ـ يعنى دين و آيينى كه حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)آورد ـ نزديك ساختند. در نتيجه، قرآن زمانى نازل شد كه انسان ها به مرحله دريافت آيين كامل و جامع هدايت رسيده بودند. از اين رو نزول قرآن پيش از آماده شدن جان ها براى تلقى آن، معقول نبود. اين كار مثل آن بود كه پدر و مادرى، براى علم آموزى فرزند دبستانى خود، كتاب دانشگاهى در اختيارش بگذارند. پس اساساً در زمان هاى قبل از عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، شرايط نزول و درك و پذيرش قرآن فراهم نبود.

[1]. ر.ك: پيام قرآن، آية الله مكارم شيرازى و ديگران، ج 7، ص 285، دارالكتب الاسلاميه؛ بحارالانوار، علاّمه مجلسى، ج 11، ص 70، مؤسسة الوفاء، بيروت.

 

منبع : طلبه پاسخگو

آيا زمان معجزه ها سپري شده و ديگر شاهد وقوع آن نخواهيم بود؟

 

انسان معاصر بلكه انسان بعد از عصر رسالت از معجزه محروم نيست، بلكه دو معجزه براي هميشه بعد از رسالت موجود است:


أ‌) قرآن كريم
معجزه اي كه براي هميشه مطرح است، قرآن كريم مي باشد. اين كتاب براي اثبات حقانيت و اعجاز خود، معاندان و شكاكان را به تحدّي و مبارزه دعوت كرده است:
«و إنْ كنتم في ريبٍ ممّا نزّلنا علي عبدنا فاتوا بسورة من مثله وادعوا شهداء كم من دون الله و إن كنتم صادقين؛ اگر شما را در قرآني كه ما بر محمد نازل كرديم شكي است، پس يك سوره مثل آن بياوريد و گواهان خود را به جز خدا بخوانيد اگر راست مي گوييد».(1)
دعوت و تحدي قرآن به گوش همه رسيده است و مسلمانان، محققان، دين شناسان و دين پژوهان هر روز اين آيات را تكرار مي كنند، ولي هنوز هيچ كس نتوانسته است در مقابل اين دعوت در مقام جواب برآيد.
اضافه بر اين قرآن مي گويد: قرآن تا قيامت معجزه است و هيچ بشري نخواهد توانست با آن مقابله كند: «قل لئن اجتمعت الإنس والجن علي أنْ يأتوا بمثل هذا القرآن لا يأتون بمثله ولو كان بعضهم لبعض ظهيراً؛ بگو اي پيغمبر، اگر جن و انس متفق شوند كه مانند اين قرآن كتابي بياورند، هرگز نتوانند، هر چند همه پشتيبان يكديگر باشند».(2)
بنابراين چون اسلام، آخرين دين الهي و پيامبر اسلام، آخرين پيام آور خداوند و براي هميشه است، معجزه اي كه به وسيله آخرين پيامبر آمده جاودانه خواهد بود. در عين حال، فهم و درك اعجاز براي همة مردم آسان نيست، به همين جهت معجزاتي كه به وسيله پيامبران گذشته انجام مي شد، براي همه قابل پذيرش نبود و چه بسا بسياري از پيامبران الهي به رغم داشتن معجزات، تكذيب شدند.
ب‌) مباهله(2)
از جمله معجزه هاي هميشگي مباهله است، كه اختصاص به پيامبر ندارد، بلكه يكي از معجزه هاي هميشگي براي اثبات حقانيت اسلام است. انسان هاي كامل و با ورع و تقوا و يقين نيز در عصر حاضر مي توانند براي اثبات حقانيت اسلام و به حق بودن عقايد ديني، با دشمنان دين مباهله كنند.
علامه طباطبايي مي گويد: «مباهله براي هميشه براي مسلمانان معجزه است و با آن بر صحت عقايد خودشان احتجاج مي كنند و هر كس در مورد محتواي كلام الهي و رسالت پيامبر بخواهد مباهله كند، ما استعداد (و آمادگي) بر مباهله را داريم».(4)
بنابراين معجزه هميشگي روي نسل حاضر باز است. اضافه بر اين كراماتي كه از اولياي الهي و پيشوايان ديني ظاهر شده و مي شود، نوعي اعجاز است و در آرامش و اطمينان قلب در حقانيت اسلام، پيامبر و ائمه(ع) بسيار مؤثر است.
در نهايت آن كه با توجه به پيشرفت عقل و فهم بشري و روي آوري انسان ها به دانش و ارزش علم و معرفت در عصر پس از آخرين پيامبر الهي، بر اعجاز قرآن بيشتر از ديگر معجزات تأكيد مي شود.
پي نوشت ها:
1. بقره (2) آية 23.
2. اسراء (17) آية 88.
3. مباهله به معناي نفرين و لعن كردن است، به اين دو صورت كه دو نفر كه در يك مسئلة مهم اختلاف دارند، در جايي جمع شده و به درگاه الهي تضرع مي كنند و از او مي خواهند كه دروغگو را رسوا و مجازات كند.
4. جعفر سبحاني، الالهيات، ج 3، ص 5 ـ 1

 

منبع : طلبه پاسخگو

سلام طبق آیه ۱۳۱سوره طه:چشم به متاع زینت ژندگی دنیا میفکن..رزق خدا بهتراست،..مگه زینت دنیا : پول،خانه ،ماشین،رزق خدا نیست؟اگه نیست پس چه چیز هایی جزء رزق خداوندهست؟؟؟

در پاسخ به توضیح زیر توجه کنید .
وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى (طه- ۱۳۱)
و هرگز چشم خود را به نعمتهاى مادى که به گروه هایى از آنها داده ایم میفکن که اینها شکوفه هاى زندگى دنیاست و براى آنست که آنان را با آن بیازمائیم و روزى پروردگارت بهتر و پایدارتر است.
در آیه شریفه تقابل میان رزق پایدار و ماندگار و رزق در معرض زوال و ناپایدار است هر چند هر دو نوع رزق ها، رزق های خداوند محسوب می شوند.
این آیه به حال و روز پیامبر (صل الله علیه و آله) که خود و همراهانش در محرومیت مادی و شرایط سخت معیشتی به سر می برند اشاره و تاکید می کند که هر چند بهره مندی شما از رزق های مادی و ظاهری اندک است اما خداوند انواع مواهب، رزق ها و نعمت های ماندگار و پایدار مانند ایمان و اسلام، قرآن و آیات الهى و بهشت و نعمت هاى جاودان آخرت را به تو بخشیده است و این نوع روزی ها پایدارند و جاودانى.
بنابر این هرگز چشم خود را به نعمتهاى مادى که به گروه ی از مردم داده ایم میفکن که اینها شکوفه هاى زندگى دنیاست و دوام و بقایی ندارد و براى آن است که آنان را با آن بیازمائیم و روزى پروردگارت بهتر و پایدارتر است.
در مجموع معناى آیه این است که چشم خود را به زینت حیات دنیا و ظواهر مادی آن که ما به اصنافى از مردم و یا عده معدودى داده ایم تا امتحانشان کنیم و ببینیم در آنچه روزی شان کرده ایم چه مى کنند نیانداز، زیرا آنچه پروردگارت به زودى در آخرت روزیت مى کند بهتر و ماندنى تر است.
برای مطالعه بیشتر به تفاسیر از جمله تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص: ۱۳۲ و ترجمه المیزان، ج ۱۴، ص: ۳۳۴ رجوع شود.
 
 
منبع : پرسمان
ضرب المثل معروفی است که می‌گوید: «موسی به دین خود، عیسی به دین خود». آیا این ضرب المثل ریشه‌ی دینی دارد، و مورد پذیرش است؟!
 
پاسخ اجمالی

ضرب المثل معروفی است که می‌گوید: «موسی به دین خود، عیسی به دین خود». این ضرب المثل جدای از این‌که از کجا نشأت گرفته، اما در منابع دینی ما تعبیرهایی وجود دارد که شاید برخی تصور کنند اشاره‌ای به این ضرب المثل باشد؛ لذا ما در این نوشتار ضمن بیان برخی آیات و روایات، به تحلیل و بررسی تناسب آنها با این ضرب المثل می‌پردازیم:

  1. در قرآن کریم آمده است: «لَکُمْ دینُکُمْ وَ لِیَ دین»؛[1] دین شما از آن خودتان، و دین من از آن من.

آنچه در مورد این آیه می‌توان گفت؛ آن است که با توجه به آیات پیرامونی، قطعاً معنایش به رسمیت شناختن بت‌پرستی کفار و مشرکان و آئین و رسوم جاهلیت نیست؛ چرا که با توجه به لجاجت کفار و مشرکان در برابر رسالت پیامبر اسلام(ص) که دعوت به توحید بود، نه تنها آنان این دعوت را نپذیرفتند، بلکه با پیشنهاد و وعده‌های مالی پیامبر(ص) را دعوت به دین خود می‌کردند. و اساساً این خصیصه وجه مشترک مستکبران در سراسر تاریخ است که به جای پذیرش حق، می‌کوشند که با تشویق و یا تهدید منادیان حقیقت، آنان را از راه راست خود منحرف سازند؛ لذا آیه شریفه در مقام این است که بفرماید: با این لجاجتی که دارید شما به دینم نخواهید گروید و این نیز واضح است که من هم دینتان  شما نخواهم گروید!

بر این اساس، چنین برداشتی درست نیست که این آیه مردم را در انتخاب دینشان آزاد گذاشته و می‌‌خواهد بگوید هرکه خواست بت‌پرست باشد و هرکه خواست خداپرست! و یا آنکه رسول خدا(ص) و مسلمانان باید به دین مشرکان احترام گذاشته و آن را به رسمیت بشناسند؛ چرا که فلسفه‌ی رسالت پیامبران، مبارزه با شرک و بت‌پرستی و دعوت به دین خالص توحیدی بوده و صدها بار در قرآن کریم به این مهم اشاره شده است، بلکه این آیه به نوعی تهدید مشرکان است.

2 . مانند آنچه در سوره کافرون آمده، آیه‌ی «اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ»[2] نیز در مقام تهدید مشرکان است. از آن‌جا که وقتى از هدایت کسى مأیوس شوند او را به حال خود رها می‌کنند، و می‌گویند: هر کارى می‌‏خواهى انجام ده. که به قول سعدی:

با سیه دل چه سود گفتن وعظ

نرود میخ آهنین بر سنگ.[3]

و یا:

چندین چراغ دارد و بی‌راهه می‌رود

بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش.[4]

  1. در همین راستا است آیاتی که می‌فرمایند: «...لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ...»؛[5] یعنى پافشارى نمودن شما در کفر به ما زیانى وارد نخواهد آورد؛ زیرا پاداش اعمال ما را به ما خواهند داد، و پاداش اعمال شما را نیز به خودتان می‌دهند، و هیچ‌کس با گناه دیگرى مواخذه نخواهد شد.

از این رو می‌توان نتیجه گرفت که هیچ آیه‌ای از آیات بالا نمی‌تواند تأیید کننده ضرب المثل موجود در پرسش با این برداشت باشد که به هیچ وجه نباید در ارتباط با عقاید دیگران اظهار نظری کرد.

در طرف مقابل، اما آیات و روایات فراوان دیگری وجود دارند که صریحاً به موضوع لزوم تبیین و دفاع از عقاید حق و به چالش‌کشیدن عقاید دیگران می‌پردازد:

  1. «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه...»؛[6] اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است را ابلاغ کن، و اگر ابلاغ نکنى، رسالت او را انجام ندادی.

این آیه به روشنی اعلام می‌دارد که پیامبر نمی‌تواند نسبت به سرنوشت جامعه، حتی بعد از خودش بی‌تفاوت باشد و مردم به حال خود رها کند.

  1. «ادْعُ إِلى‏ سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ...»؛[7] مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت بخوان و با بهترین شیوه با آنان مجادله کن؛ زیرا پروردگار تو به کسانى که از راه او منحرف شده‌‏اند آگاه‌‏تر است.
  2. «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر»؛[8] شما بهترین امتی بودید که به سود انسان‌ها آفریده شده‌‌اند؛ (چرا ‌که) امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید.
  3. «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ...»؛[9] مردان و زنان مؤمن، نسبت به یکدیگر سرپرست و مسئول می‌باشند. به نیکى فرمان می‌‏دهند و از ناشایست باز می‌‏دارند.

4 . در همین راستا است که پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید: «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ‏ مَسْئُولٌ‏ عَنْ رَعِیَّتِه»؛‏[10] (همه شما مانند چوپانی هستید که باید نگهبان گله خویش باشد)؛ یعنی‏ هر کس در هر کجا زندگى می‌‏کند باید نسبت به هم‌نوعان خویش احساس مسئولیت داشته باشد؛ آنان را در خوبی‌ها یاری کند و از زشتی‌ها و خطرات نجات دهد. بنابر این، نظارت عمومى افراد جامعه نسبت به یکدیگر، از اصول مسلّم اسلامى است؛ لذا با توجه به آنچه گفته شد، همه‌ی مردم نسبت به عقاید و رفتارها و کردارهای دیگران مسئولیت دارند، و هیچ‌کس نمی‌تواند با دستمایه قرار دادن بعضی تعبیرها و ضرب المثل‌ها، از زیر بار این مسئولیت مهم شانه خالی کند و یا دیگران را به دخالت در کار مردم متهم نماید، زیرا چنین تفکری نه تنها با صدها آیه از قرآن و تعالیم دینی سازگاری ندارد که با قوانین پذیرفته شده دنیا و اجتماعات بشری هم در تضاد است؛ به دلیل آن‌که در تمام کشورها در مدارس، دانشگاه‌ها، مراکز آموزشی فرهنگی و ... متولیان امور جامعه مردم را به خوبی‌ها دعوت می‌کنند؛ تعالیم انسانی - فرهنگی را به آنها آموزش می‌دهند و از کارهای خلاف و ناهنجاری‌ها باز می‌دارند. و هرج و مرج را بر نمی‌تابند.

با تمام آنچه گفته شد، شاید بتوان ضرب المثل «موسی به دین خود، عیسی به دین خود» را در برخی موارد و با برداشتی دیگر بپذیریم:

1 . در مواردی که افراد در جامعه بسیار فاسدی قرار گرفته‌اند که هیچ چشم‌انداز مثبتی را پیش روی خود نمی‌بینند که شاید با امر به معروف و نهی از منکر بتوانند اندکی آن را تغییر دهند. پی آن هنگام باید تنها به فکر مراقبت از خویشتن باشند تا مانند دیگران در دام انحراف گرفتار نشوند. این آیه می‌تواند نشانگر چنین موقعیتی باشد:

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُم‏».[11]

ای مؤمنان! مراقب رفتارهای خودتان باشید! آنانی که گمراه شده‌اند گمراهی‌شان به شما آسیبی وارد نخواهد کرد اگر شما در مسیر هدایت باشید.

2 . تجسس در حریم خصوصى و سبک زندگى دیگران نیز می‌تواند از مسائلی است که در این حوزه نمی‌گنجد و مشمول نظارت عمومی قرار نمی‌گیرد، و هیچ‌کس حقّ دخالت در امور شخصی و خصوصی دیگران را ندارد، بلکه در مسائل سرنوشت ساز است که نظارت عمومی ضرورت پیدا می‌کند تا سلامت جامعه دست‌خوش آسیب نگردد.

3 . ممکن است کارهای نیک متفاوتی وجود داشته باشد و هر فردی به سلیقه‌اش یکی از آنها را بپسندد که نباید سلیقه خود را بر دیگران تحمیل کنیم. مثلا فردی در تعاون اجتماعی قرض الحسنه را در دستور کارش قرار می‌دهد، و دیگری صدقه را بر می‌گزیند؛ فردی مسجد می‌سازد و دیگری مدرسه؛ لذا در این‌گونه امور تا جایی که مخالف با تعالیم دینی نباشد و به بدعت منجر نشود، افراد آزادند که بر اساس سلائق خود عمل کنند.

4 . در راستای بند قبلی گاهی افرادی بدون آنکه دانش فراوانی داشته باشند، رفتار دیگرانی که هم سلیقه آنان نیستند را گناه و اشتباه پنداشته و از آنان می‌خواهند که روش و منش خود را تغییر دهند. از این رو تنها باید زمانی به نهی از منکر اقدام کرد که به نادرست بودن رفتار طرف مقابل اطمینان داشت.

حافظ شیرازی این موضوع را در قالب شعر درآورده است:

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت

که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت.

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت.[12]

لذا اگر بخواهیم با دید مثبت به ضرب المثل مورد گفتگو و عبارات مشابه آن نگاه کنیم، حد اکثر چیزی را که اثبات می‌کند، این است که باید به سلیقه‌های دیگران – اگر مخالف عقل و دین نباشد - احترام گذاشت و در حوزه‌‌ی زندگی اجتماعی در جهت هم‌زیستی مسالمت‌آمیز، شیوه تساهل را در پیش گرفت؛ و کسی حق ندارد دیگری را به جهت منش متفاوتش مورد توهین و بی‌احترامی قرار دهد. و این به معنای پذیرش اباحه‌گری و نفی نظارت عمومی نیست.

 


[1]. کافرون، 6.

[2]. فصلت، 40.

[3]. سعدی، گلستان، باب دوم در اخلاق درویشان، حکایت شماره 19.

[4]. سعدی، «مواعظ» غزلیات، غزل شماره 38.

[5]. بقره، 139؛ قصص، 55؛ شوری، 15.

[6]. مائده، 67

[7]. نحل، 125.

[8]. آل عمران، 110.

[9]. توبه، 71.

[10]. شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص 119، نجف، مطبعة حیدریة، چاپ اول، بی‌تا.

[11]. مائده، 105.

[12]. حافظ، غزلیات، غزل شماره 80.

شهدا زنده هستند

این که قرآن می فرماید شهدا زنده هستند، منظور از زنده بودن شهدا چیست؟ فرق شهدا در عالم برزخ با اموات دیگر چیست؟

حجت الاسلام حمید ملکی پاسخ میدهد

ثواب و آثار قرائت قرآن برای اموات

ثواب و آثار قرائت قرآن که برای اموات می فرستیم آیا برای خود ما هم ثواب و آثار دارد؟

حجت الاسلام حمید ملکی پاسخ میدهد

شیطان رانده شده

خداوند وقتی آدم را خلق کرد، به مخلوقات فرمود که به انسان سجده کنند. همه سجده کردند جز شیطان که به امر خدا شیطان از درگاه خداوند رانده شد. بفرمایید شدت این رانده شدن چقدر بود؟ شیطان رانده شده چگونه به بهشت بازگشت تا آدم را گمراه کند؟

حجت الاسلام حمید ملکی پاسخ می دهد

غذایی ای از درخت زقوم برای جهنمیان

در آیه ۶۵ سوره صافات خدا می فرماید غذایی ای از درخت زقوم به جهنمیان می دهیم که میوه آن سرهای شیاطین است. لطفا توضیح بفرمایید.

استاد حجت الاسلام حمید ملکی پاسخ میدهد

چرا قرآن به زبان عربی نازل شده است؟

چرا قرآن به زبان عربی نازل شده و چرا باید قرآن را به زبان عربی بخوانیم؟ مگر قرآن کتاب هدایت نیست؟

استاد حجت الاسلام حمید ملکی پاسخ میدهد

لینک های آرشیو




مشاهده آرشیو صفحه