پرسمان اخلاق
منظور از عرفان نظری و عرفان عملی چیست؟ و چه تفاوتی با هم دارند؟
 
 

برای عرفان عملی دو معنا مطرح است: یکی نفس(خود) سلوک و رفتار. و دیگری تعلیماتی که مشتمل بر شیوه‌ی سلوک است.

عرفان نظری گاهی در مقابل معنای اوّل قرار داده می‌شود، و گاهی در مقابل معنای دوم؛ یعنی عرفان نظری در پی بیان یافته‌های سالک است و یا در پی بیان مباحث هستی‌شناسی و انسان‌شناسی است.

پاسخ تفصیلی

برای تبیین عرفان نظری و عرفان عملی و فرق بین آن دو، در کلمات اهل فن تعبیرات مختلفی وجود دارد.

بیان اوّل

عرفان دارای دو جنبه است:

  1. جنبه‌ی اجتماعی(تصوف): در این جنبه عرفا به عنوان یک فرقه‌ی اجتماعی با مختصات مخصوص به خود مورد بررسی قرار می‌گیرند.[1]
  2. جنبه‌ی علمی و فرهنگی: و این خود بر دو قسم است:

الف) عملی، از این جنبه عرفان می‌خواهد انسان را تغییر دهد و خلاصه روابط و وظایف انسان را با خودش و جهان و خدا بیان کند.

ب) نظری، از این جنبه عرفان می‌خواهد هستی را تفسیر کند؛ یعنی تفسیر خدا و جهان و انسان.[2]

بیان دوم

مباحث ارشادی درباره‌ی انسان‌شناسی، انسان کامل، توحید، اسما و صفات حق و هستی‌شناسی همگی از مقوله‌ی عرفان نظری‌اند. و زهد و محبت، ریاضت، ذکر، احسان، عبادت و... از مقوله‌ی عرفان عملی.[3]

بیان سوم

در عرفان نظری عارف آنچه را که با دیده‌ی دل شهود کرده، با زبان عقل توضیح می‌دهد.[4]

بیان چهارم

صاحب کتاب عرفان نظری بعد از بیان این مطلب که اساسی‌ترین مسائل عرفان اسلامی (عناصر اصول اساسی عرفان) عبارت‌اند از: 1. وحدت، 2. شهود، 3. فنا، 4. ریاضت، 5. عشق، در فرق بین عرفان عملی و نظری می‌گوید: عرفان عملی عبارت است از: اجرای یک برنامه‌ی دقیق و پر مشقت جهت گذشتن از مراحل و منازل و رسیدن به مقامات و احوالی در راه دست‌یافتن به آگاهی عرفانی و نیل به توحید و فنا که از آن به طریقت تعبیر می‌شود. و عرفان نظری مجموعه‌ی تعبیرات عرفا از آگاهی‌ها و دریافت‌های شهودی خویش در باره‌ی حقیقت جهان و انسان است.[5]

بیان پنجم

تمهید القواعد بعد از بیان اشکالاتی که متوجه مبادی نظری ضرورت وجود انسان کامل است، اشکالاتی را که متوجه مبادی عرفان عملی - که برای وصول به مقام کون جامع توصیه می‌شود- است، مطرح می‌کند و می‌گوید: «اقول ما سبق من الاشکالات انما هی متعلقة بالقسم النظری من علومهم و هذه الایرادات متعلقة بالقسم العملی منها...».

آیت الله جوادی آملی در شرح این قسمت می‌گوید:

مراد از عرفان عملی در این‌جا آن دسته از تعلیمات و آموزش‌هایی است که مشتمل بر شیوه‌ی سلوک و آئین رفتار می‌باشند؛ و لذا مغایر با آن عرفان عملی است که متن سلوک و رفتار را  تشکیل می‌دهد و مقید به الفاظ و قضایا و مسائل و نظایر آنها نمی‌باشد.[6] وی می‌گوید در عرفان از مسئله و قضیه اثر و خبری نیست و سخن از مرحله است؛ یعنی عارف می‌کوشد تا با طی مراحل به عین الیقین برسد و عین الیقین غیر از آگاهی به واسطه‌ی مفهوم بوده، بلکه مشاهده‌ی متن واقع است.

آن‌کس که به وساطت مفهوم به درک واقع نائل می‌گردد، مانند کسی است که با مشاهده‌ی دود از بود آتش سخن می‌گوید، اما آن‌کس که مانند حارثة بن مالک موفق به رفع واسطه می‌شود، می‌تواند با عین الیقین، هنر مشاهده‌ی مستقیم آتش را کسب نماید:

خود هنر دان دیدن آتش عیان

نی گپ دلّ علی النار الدخان

و اما عرفان نظری که متکی بر مفهوم است به عنوان علم دارای مسئله و برهان است.[7]

با توجه به آنچه بیان شد، ظاهرا در این بیانات تهافت و تعارضی به چشم می‌خورد، ولی با دقت در مطالب مطرح شده معلوم می‌شود که سعه و ضیق مفهوم عرفان نظری بستگی به چگونگی معنایی دارد که ما از عرفان عملی در ذهن داریم.

برای عرفان عملی دو معنا مطرح گردید:

  1. نفس سلوک و رفتار،
  2. تعلیماتی که مشتمل بر شیوه‌ی سلوک است.

دو بیان اوّل ناظر به فرق عرفان نظری و عملی است. از این باب که عرفان نظری در مقابل معنای دوم قرار داده شد، و اما سه بیان اخیر عرفان نظری را در مقابل معنای اوّل گرفتند و طبق این تلقی دوم اشکالی ندارد که کل بحث اسفار اربعه و بیان مراحل سیر سلوک و قوس صعود و زهد و محبت و ریاضت و... در عرفان نظری مطرح گردد.


[1]. از این جهت به این فرقه صوفیه می‌گویند. در کتاب مبانی عرفان و تصوف، اثر قاسم انصاری، درس اول وجوهی برای تسمیه این فرقه به صوفیه بیان شده است.

[2]. مطهری، مرتضی، فقه و حقوق (مجموعه آثار)، ج 23، ص 28، قم، صدرا، چاپ اول، بی‌تا.

[3]. ناظم زاده قمی، علی آینه‌ی عرفان، ص 40 – 41.

[4]فقه و حقوق (مجموعه آثار)، ج 23، ص 29-30.

[5]. یثربی، عرفان نظری، ص 38-53.

[6]. جوادی آملی، عبدالله، تحریر تمهید القواعد، ص 598-601.

[7]همان، ص13و 158.

آیا در قرآن واژه‌ی «ذکر» غیر از اشاره به قرآن، پیامبر(ص) و نماز مصداق دیگری دارد؟
 
 

واژه‌ی «ذکر» با مشتقات آن در قرآن کریم فراوان مورد استفاده قرار گرفته است که معنای اولیه و اصلی آن همان به یادداشتن و یادآوری است،[1] اما در روایات و تفاسیر موجود ذیل آیات قرآن، گاه مصداق‌هایی نیز برای آن ذکر شده است:

  1. قرآن کریم: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛[2] ما قرآن را نازل کردیم و ما بیقین آن‌را حفظ خواهیم کرد.
  2. نمازهای پنج‌گانه: «فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاً أَوْ رُکْباناً فَإِذا أَمِنْتُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَما عَلَّمَکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُون»؛[3] و اگر در حال ترس بودید می‌‏توانید پیاده و سواره نماز گزارید و چون ایمن شدید خدا را یاد کنید، چنان‌که به شما چیزهایى را که نمی‌دانستید تعلیم داده است.
  3. موعظه و نصیحت: «وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنین»؛[4] و تذکر بده که تذکر به حال مؤمنان نافع است.

4 و 5. دانش، تورات و انجیل: برخی مفسران ذیل آیه «...فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون»؛[5] اگر خودتان نمى‏دانید از اهل ذکر بپرسید، ذکر را به تورات و انجیل تفسیر کرده و گروهی نیز ذکر را به معنای مطلق دانش گرفته و در روایاتی نیز «اهل الذکر» به اهل‌بیت(ع) تفسیر شده است.[6]

  1. لوح محفوظ(ام الکتاب): «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون»؛[7]در کتاب‌ زبور پس از لوح محفوظ نوشتیم که زمین بهشت را بندگان صالح من به میراث می‌‏برند.[8] البته در برخی تفاسیر، مراد از ذکر موجود در آیه، کتاب تورات عنوان شده است.
  2. نماز جمعه: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى‏ ذِکْرِ اللَّه...»؛[9] اى مؤمنان، هنگامى که براى نماز در روز جمعه ندا داده شد، پس به سوى یاد خدا (اقامه نماز جمعه) بشتابید.
  3. رسول خدا(ص): «... یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً، رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّه...»؛[10]پس اى خردمندان از مؤمنان از خدا بترسید؛ چون خداوند چیزى که مایه‌ی تذکر شما است بر شما نازل کرد. رسولى فرستاد تا آیات خدا را براى شما بخواند.

این آیه(رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّه) عطف بیان است براى کلمه‌ی «ذکرا»، و ممکن است بدل از آن کلمه باشد؛ لذا مراد از ذکرى که خدا آن‌را نازل کرد، همان رسول است و اگر رسول را ذکر نامید برای آن است که رسول وسیله‌ی تذکر است؛ خدا و آیات او و راه دعوت به سوى دین حق را یادآورى می‌کند. و منظور از «رسول» شخص خاتم الانبیاء(ص) است. بنابر این، مراد از انزال رسول، بعثت او از ناحیه‌ی عالم غیب، و ظهور او براى بشر به عنوان رسالت از ناحیه خدا است.[11]

  1. تسبیح حضرت زهرا(س): «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً»؛[12]اى کسانى که ایمان آورده‌‏اید، خدا را بسیار یاد کنید.

بر اساس برخی روایات، تسبیح حضرت زهرا(س) مصداقی از مصادیق ذکر کثیر در این آیه است:

«تَسْبِیحُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سلام الله علیها مِنَ الذِّکْرِ الْکَثِیرِ».[13]

 

 


[1]. «ذکر و انواع آن»، 7741؛ «ذکر و یاد خدا در تمام حالات»، 70803؛ « اهمیت ذکر و یاد خدا»، 62914.

[2]. حجر، 9.

[3]. بقره، 239.

[4]. ذاریات، 55.

[5]. نحل، 43.

[6]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج‏6، ص 557، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.

[7]. انبیاء، 105.

[8]مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏7، ص 106.

[9]. جمعه، 9.

[10]. طلاق، 9- 10.

[11]. طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏19، ص 325، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق.

[12]. احزاب، 41.

[13]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 500، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

شهادت رزق الهی است،چگونه توفیق شهادت پیدا کنیم؟

الف ) وظیفه مهم:
آرزوی شهادت در راه خدا بسیار پسندیده است و نشان از روحیه ایمانی و جهادی دارد, اما وظیفه مهم ما گام برداشتن در راه نورانی شهدا و الگو قرار دادن آنها در زندگی است. دعا سلاح مومن است . نباید از این سلاح و آثار آن غافل شد. اما بانید دفاع از دین و ارزش های الهی و اسلامی و انجام وظایفی که از طرف خداوند به عنوان مسلمان مؤمن بر عهده ما گذاشته شده و منطبق کردن برنامه زندگی با دستورات دین و قرآن و سنت معصومین (ع) همان راه روشن و سعادت بخش شهدا است.اگر در این راه گام برداریم در مسیر شهادت قرار گرفته ایم و از ثواب و پاداش شهیدان بهره مند می شویم هر چند به شهادت هم نرسیم. باید روحیه شهید و شهادت را همواره در وجود خویش حفظ کنیم و این وظیفه مهم کنونی ما است. اگر در راه شهدا و در مسیر تحقق بخشیدن به هدف عالی آنها که همان حاکمیت دین الهی و دستورات قرآن و ایجاد جامعه ای توحیدی و اسلامی گام برداشتیم، به مسؤلیت مهم خود عمل شویم هر چند به ظاهر به شهادت هم نرسیم. تاکید می‌کنم: ما در همه‌ی عرصه‌ها مامور به وظیفه‌ایم و لو نتیجه‌ی دلخواه ما حاصل نشود. ب ) راه رسیدن به شهادت
گوهری است که ارزان بدست نیامده و نصیب هر کس نخواهد شد. لذا برای پاسخ به سؤال شما باید ببینیم شهدا چه کردند که خداوند آنان را به این مقام والا رساند و از جام عشعقش به آنها نوشاند.
«سیره شهدا»:
سردار شهید قاسم سلیمانی در نخستین سالگرد شهید مدافع حرم سردار شهید حسین بادپا اظهار داشت: اگر خواهان اتصال به قافله شهدا هستیم باید بدانیم رسم رسیدن به شهدا همان رسم، خط و سیره‌ای است که حسین بادپا از آن مراقبت کرد و به معبود و خواسته خود نائل شد و خداوند هم خواسته او را اجابت کرد.
شهدا محور زندگیشان را خدا قرار دادند و این برای همه افراد ممکن است. اگر انسان به آنچه خدا امر کرده عمل کند و از هرآنچه نهی کرده اجتناب نماید، به قرب حق تعالی خواهد رسید و شهدا و اولیاء الهی این فرمول را در زندگی به عنوان اصل در نظر داشتند.
با مطالعه ی اجمالی از زندگی نامه شهدا در می یابیم که آنها در زندگی برای خود اصولی داشتند که به برخی از آنها اشاره نموده و ویژگی های بارز آنها را بیان می کنیم:
۱-انجام واجبات و ترک محرمات
مهمترین موضوعی است که هر مسلمانی باید در راستای آن تلاش کند. برای شناخت دستورات عملى ابتدا لازم است که به رساله هاى علمیه مجتهدین کرام رجوع شود و در کنار آن کتب اخلاقی بزرگان را مطالعه نمود.
البته بسیاری از افراد ممکن است با دستورات الهی کاملا آشنا بوده و از حرام و حلال الهی مطلع باشند، ولی به هنگام بروز خواهش های نفسانی و وسوسه های شیطان از فرامین الهی سرپیچی نمایند. امام سجاد (علیه السلام) مى فرمایند: «من عمل بما افترض الله علیه فهو من اعبد الناس؛ هر کس به آنچه خدا بر او واجب کرده عمل کند از عابدترین مردم مى باشد». بنابراین انجام واجبات و ترک محرمات بر هر چیزى ترجیح دارد.
۲ - همت و تلاش برای رسیدن به مقصود
هر قدر هدف انسان بزرگ باشد، همت و تلاش او نیز باید بیشتر باشد! چه هدفی بالاتر و برتر از کسب سعادت ابدی؟ که این سعادت حاصل نمی شود، الا در مبارزه ی با نفس اماره و پیروز و غالب شدن بر تمایلات و خواهش های او. شهدا در این عرصه از هیچ تلاشی دریغ نمی کردند.
بنابراین باید آستین همت را بالا زده، در راه رسیدن به مقصود, از خطرهای راه نهراسیده و تصمیم بگیریم و تلاش کنیم تا موانع راه را کنار بزنیم.
۳- انس با قرآن
قرآن نقشه ی راهی است که از طرف محبوب به سمت محب فرستاده شده است، تا بندگان، با خواندن آن و حرکت در مسیری که توسط قرآن راهنمایی شده، به خدای مهربان برسند. قرآن داروخانه ای است مجهز, که برای هر نوع بیماری، دارویی ویژه تجویز کرده که محال است با استفاده ی از آن, مریض بهبودی نیابد!
شهدا همواره با خود قرآن جیبی همراه داشتند و هر فرصتی که پیدا می کردند از انوار قرآن بهره مند می شدند.
استاد علامه حسن زاده آملی (حفظه الله تعالی) می فرمایند: «انسان قرآنی باش؛ یک درس را قرآن قرار دهید؛ در پیشگاهش به درس بنشینید, استاد هم خدا باشد. قرآن کریم صورت کتبیه انسان کامل است؛ هر قدر به قرآن تقرب بجویی به انسان کامل, نزدیکتر شده ای؛ پس بنگر بهره ات از قرآن چقدر است؟ زیرا حقایق آیات آن در حقیقت درجات ذات تو و مدارج آن نردبان عروج و تکامل توست.» (صراط سلوک, ص ۲۷)
۴- توسل به اهل بیت
اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) واسطه های فیض الهی هستند؛ یعنی هر خیری از کانال آنها به بندگان می رسد. همچنین آنها باب الله هستند؛ یعنی راه رسیدن به قرب حق تعالی از طریق آنها حاصل می شود. شهدا یکی از عوامل مهم پیروزی در بسیاری از عملیاتها را توسل، به ویژه توسل به خانم حضرت زهرا (سلام الله علیها) نام بردند.
۵- اخلاص
شهدا با نیتی پاک و الهی در عرصه عمل تلاش می نمودند. تنها رضایت خدای رحمان، مدنظرشان بود ولا غیر.
۶- محبت به خانواده و به ویژه والدین
سراسر زندگی پربرکت شهدا، گواهی می دهد که آنها مسیر حقیقی را یافته بودند که یکی از مهمترین راههای وصول به حضرت حق، از طریق خانواده است.
۷- صبر و بردباری و استقامت در مسیر عبودیت
استقامت نقش کلیدی دارد. چه بسا ابتدای راه، شیطان و لشکریانش بسیج شوند تا انسان را از بندگی حق تعالی باز دارند؛ اما وقتی استقامت بنده را ببینند شکست خورده و مغلوب می گردند.
خداوند تبارک و تعالى به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) در قرآن چنین خطاب مى کند: «فاعبده واصطبر لعبادته؛ او را عبادت کن و در راه پرستش او شکیبا باش»،(مریم، آیه ۶۵). حضرت على (علیه السلام) مى فرمایند: «دوام العباده برهان الظفر بالسعاده؛ عبادت دوام دار و همیشگى، دلیل قاطع ظفر و دستیابى به سعادت و خوشبختى است.» (الغرر والدرر، باب العباده، ص ۲۴ و ۳۱۸)؛
۸- ارتباط با اهل علم و عمل
خاصیت همنشینی رنگ پذیری است. شهدا در انتخاب همنشین دقت داشتند و با علماء مجالست می نمودند.
۹- شهدا خدای سبحان را همواره حاضر و ناظر بر اعمال خود می دیدند.
اگر آدمی حضور خدا را در همه جا حس کند، بسیار موثر است تا تقوای حضور را در محضر خداوند متعال حفظ نماید و این آیه را سرلوحه ی زندگی خود قرار دهد «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ؛ و هر جا که باشید همراه شماست و به هر کارى که مى کنید بیناست». [حدید/۴]
در حقیقت این کنترل همیشگی و درونی، فرد را قادر می سازد، در عرصه های مختلف زندگی به انواع آلودگی نیالاید.
۱۰- پرهیز از صفات زشت و ملبس شدن به صفات نیک اسلامی
برای رسیدن به این مقصود، می‌توانید از مطالعه ی زندگی بزرگان استفاده کنید. افرادی چون امام خمینی (رحمةالله علیه)، شهید چمران، شهید همت و شهدای دیگر که با خواندن خاطرات آنها انسان به وجد آمده و انگیزه ای در او پیدا می‌شود، از منابعی هستند که این انگیزه را تقویت می‌کنند.
۱۱- ایمان به هدف
خدمت رسانی و کمک به همنوع و تواضع نیز از دیگران صفات بارز شهدا بود.
دوست خوبم؛ برایت زندگی پراز معنویت، همراه با رشد و شکوفایی را آرزو می‌کنیم. ج ) دعا برای طلب شهادت
شاید در کتب ادعیه، سرفصلی با این عنوان وجود نداشته باشد، امّا ضمن دعاهای مختلف کوتاه و بلند، مضامینی در این مورد مشاهده می شود که می توان همان بخش از دعا را در نماز خوانده و رسیدن به فوز شهادت را از پروردگار درخواست کرد. برخی از این دعاها عبارتند از:
۱. "اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک".[۱]
۲. "وَ اجْعَلِ الْوَفَاةَ نَجَاةً لِی مِنْ کُلِّ شَرٍّ وَ اخْتِمْ لِی عَمَلِی بِالشَّهَادَة".[۲]
۳. " إِلَهِی وَ خَالِقِی وَ مَوْلَایَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اخْتِمْ لِی بِالشَّهَادَةِ وَ الرَّحْمَة".[۳]
۴. " فَإِذَا کَانَ مَا لَا بُدَّ مِنْهُ الْمَوْتُ فَاجْعَلْ مَنِیَّتِی قَتْلًا فِی سَبِیلِکَ بِیَدِ شِرَارِ خَلْقِکَ مَعَ أَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ مِنَ الْأُمَنَاءِ الْمَرْزُوقِینَ عِنْدَکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین ".[۴]
۵. "وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِی قَتْلًا فِی سَبِیلِکَ مَعَ أَوْلِیَائِکَ تَحْتَ رَایَةِ نَبِیِّک".[۵]
۶. " وَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ وَ قَتْلًا فِی سَبِیلِکَ مَعَ وَلِیِّکَ فَوَفِّقْ لَنَا".[۶]
۷. "وَ ارْزُقْنِی أَشْرَفَ الْقَتْلِ فِی سَبِیلِکَ أَنْصُرُکَ وَ أَنْصُرُ رَسُولَکَ أَشْتَرِی الْحَیَاةَ الْبَاقِیَةَ بِالدُّنْیَا."[۷]
پی نوشتها :
[۱]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۹۵، ص ۳۶۷، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ هـ ق.
[۲]. همان، ج ۹۱، ص ۲۳۹.
[۳]. همان، ج ۹۴، ص ۳۳۱.
[۴]. همان، ج ۹۴، ص ۲۶۱.
[۵]. همان، ج ۹۴، ص ۳۷۶.
[۶]. همان، ج ۹۵، ص ۱۱۷.
[۷]. همان، ج ۹۱، ص ۲۳۹.

 

منبع : پرسمان

گناهان چشم چیست؟ و برای ترک گناهان چشم باید چه اعمالی انجام داد؟
 
پاسخ اجمالی

در میان اعضای بدن، چشم از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده و بیشترین رابطه انسان با محیط پیرامونی با استفاده از این عضو صورت می‌گیرد، با این وجود در روایات بیان شده است که چشم کمترین شکرگزاری را در میان اعضای بدن دارد. (یعنی گناهان بیشتری توسط آن انجام می‌شود).

امام علی(ع) فرمود: «چشم در میان اعضای بدن کمترین شکرگزاری را دارد، پس خواسته‏هاى آن‌را اجابت نکنید که شما را از ذکر خدا دور می‌کند».[1]

لذا سفارش شده است از گناهانی که به وسیله چشم انجام می‌شود، دوری کنید. برخی از گناهان چشم عبارت‌اند از:

نگاه به نامحرم

آن دسته از نگاه‌های آلوده‌ به نامحرم که ممکن است انسان را به گناه و روابط نامشروع بکشانند، در دین اسلام حرام بوده و تیری از تیرهای مسموم شیطان معرفی شده است،[2] که در ارتباط با جزئیات احکام مرتبط با آن، می‌توانید به سرفصل «نگاه» در بخش فقه و احکام مراجعه فرمایید.

نگاه غضب آلود به افراد با ایمان

احترام مؤمن در روایات، در ردیف احترام به پیامبر(ص)، قرآن و کعبه قرار گرفته است؛ لذا نگاه محترمانه به او دارای ثواب و در مقابل، نگاه غضب‌آلود به او گناه به حساب می‌آید.[3]

نگاه حسرت‌آمیز به امکانات و اموال دیگران

در اسلام تولید ثروت و هم‌چنین جمع‌آوری مال و سرمایه با رعایت موازین شرعی جایز است و داشتن مال و ثروت ناپسند نیست، بلکه دنیا‌پرستی و ترجیح دنیا بر آخرت و نیز حسرت خوردن بر اموال دیگران شایسته نیست.[4] این‌که انسان همواره با چشم حسرت و یا حسد به اموال دیگران - چه مشروع و چه نامشروع - بنگرد، موضوعی است که در اسلام مورد نکوهش قرار گرفته است.

اسلام توصیه می‌کند که وضعیت خود را با افرادی مقایسه کنیم که امکانات کمتری از ما دارند و نه آنانی که اموال بیشتری دارند. در این راستا، نه حسرت‌خوردن به اموال ثروت‌مندانی صحیح است که از راه مشروع به این ثروت دست یافته‌اند و نه غصه‌خوردن از این‌که امکاناتی که به صورت نامشروع در اختیار قارون و قارون صفتان قرار گرفته در اختیار آنان نیست.

مطالعه کتاب‌های گمراه‌کننده

تعالیم دین اسلام، مسلمانان را تشویق به مطالعه کتاب‌هایی می‌کند که منجر به افزایش دانش، بینش و معنویت خواهد شد، اما با این وجود از مطالعه کتاب‌های که موجب گمراهی مسلمانان می‌شود، نهی شده است:

  1. کتاب‌های آموزش سحر و جادوگری: از نظر اسلام، خود جادوگری، آموزش آن و نیز کسب درآمد از آن، ممنوع و حرام و از گناهان کبیره است و بر اساس تعبیر برخی روایات، همسان با کفر است.[5]
  2. کتاب‌های مرتبط با ادیان و نظریات منحرف: مطالعه کتاب‌های ادیان دیگر و نظریات نادرست برای کسانی که مطالب حق و باطل آن را تشخیص می‌دهند، اشکالی ندارد. در غیر این صورت، اگر احتمال انحراف عقیده داشته باشد، جایز نیست.[6]
  3. کتاب‌های شهوت‌انگیز: خواندن برخی کتاب‌ها و داستان‌ها به ویژه در آغاز جوانی و سن بلوغ، زمینه گناه و دوری از یاد خدا و غفلت برای انسان را فراهم می‌نماید، بنابراین لازم است حتی الامکان از آن دوری شود.
  4. کتاب‌های محتوی اسرار زندگی دیگران: از نظر اسلام، هر شخصی دارای یک حریم خصوصی است که دیگران نباید وارد آن حریم شوند؛ لذا خواندن اسرار زندگی دیگران حرام است. هم‌چنین است نگاه کردن به مطالب افراد دیگر بدون اجازه آنها.[7]

نگاه تحقیرآمیز به دیگران

از نگاه اسلام هیچ کسی حق ندارد دیگران را با چشم حقارت نگاه کند؛ چرا که ممکن است آن شخص نزد خدا آبرومند باشد.[8]

در پایان باید گفت؛ دستورالعمل‌هایی وجود دارد که در مبارزه با تمام انواع گناه می‌توان از آنها بهره جست، اما این‌گونه نیست که برای مبارزه با هر گناهی، دستورالعملی ویژه در قرآن و روایات وجود داشته باشد. با این وجود شاید به صورت استحسانی بتوان روش‌هایی را توصیه کرد.[9]

 


[1]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، درایتی، مصطفی، ص 190، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366ش.

[2]. برقی، ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین،‏ ج 1، ص 109، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق.

[3]. «حقوق مسلمانان نسبت به یکدیگر»، 28053؛ «ریختن آبروی مؤمن»، 12154؛

[4]«اسلام و ثروت اندوزی»، 1398؛ «مهم‌ترین عوامل ایجاد غفلت در انسان»، 45844؛ «تلاش برای دنیا یا آخرت»، 1821؛ «راه خلاصی از حب دنیا»، 1443.

[5]. «حکم مشاهدۀ سحر و یادگیری آن»، 619؛ «سحر و جادوگری از دیدگاه اسلام»، 2022.

[6]. «مطالعه کتب ادیان آسمانی برای مسلمان»، 70155؛ «مطالعه کتب ادیان مختلف»، 66547؛ «مطالعه کتب ضاله»، 48270.

[7]. «تجسس و دخالت در امور دیگران»، 1768؛ «وارسی کردن تلفن همراه همسر»، 84694؛ «کنترل وسایل شخصی فرزندان»، 71206.

[8]. «تحقیر و سرزنش نکردن گنه‌کاران ناآگاه»، 42228؛ «واکنش قرآن در برابر تحقیر و تمسخر دیگران»، 39250؛ «حکم تعییر و سرزنش دیگران»، 93866.

[9]. «عامل معنوی خشکی چشم»، 49494؛ «اثر فرو بستن چشم از نگاه‌های حرام»، 97025؛ «راه های پاک شدن از گناه»، 798؛ «راه های دعوت به خوبی ها و ترک از گناه»، 7165؛ «راهکارهای عملی برای هدایت گناه کار»، 2078؛ «راه رهایی از گناه»، 5207؛ «راه های ترک گناهان زبانی»، 13868.

راه انس با قرآن و عشق ورزیدن به آن چیست؟
پرسش
اگر یک جوان از شما نصیحتی بخواهد که به سمت قرآن جذب شده و با قرآن مأنوس شود و بدان عشق ورزد، چه توصیه ای در این زمینه می نمایید؟
پاسخ اجمالی

اگر تلاوت، تنها با نیتی الاهی و همراه با تدبر و عمل باشد، خود به خود قدرت جذابیت قرآن را بیشتر کرده و انسان را عاشق آن خواهد نمود.

پاسخ تفصیلی

حدیثی از امام صادق (ع)رستگاری جاوید را نتیجه انس با قرآن در جوانی قلمداد می کند:

 

هر جوان با ایمانی که به تلاوت قرآن بپردازد، قرآن با گوشت و خون او آمیخته شده و پروردگار، او را در ردیف فرشتگان قرار دهد و قرآن، نگاهبان او در روز قیامت خواهد بود ... و آن که در این امر، متحمل دشواری بیشتری شود، پاداش او دوچندان خواهد بود.[1]

 

البته برای برخورداری از بهره های معنوی قرآن، رعایت شرایطی الزامی است که از مهم ترین آنها رعایت تقوای الاهی است. انسان باید همواره در تعامل دوجانبه با قرآن باشد و با دریافت هر توصیه ای از قرآن، به دنبال عمل به آن بوده تا زمینه پیشرفت معنوی و بهره گیری از دیگر نکات قرآن برای او فراهم آید و گرنه، دانستن توصیه های قرآنی و حتی تلاوت آن به تنهایی نمی تواند گرهی از کار او بگشاید.

 

به آیاتی از قرآن در این زمینه توجه فرمایید:

 

1. "و ما از قرآن فرو می فرستیم آنچه موجب شفاء و رحمت برای مؤمنان است و اما تنها به بدفرجامی ستمکاران خواهد افزود".[2]

 

2. "ای پیامبر! بگو که این قرآن تنها به هدایت و درمان مؤمنان می پردازد و آنانی که ایمان ندارند، گوشهایشان ناشنوا بوده و قرآن جز بر کوری آنان نخواهد افزود".[3]

 

3. "این قرآن به هدایت افرادی خواهد پرداخت که خود را در راه درست قرار داده اند".[4]

 

4. "و با قرآن، آنانی که از عذابم در هراسند را پند ده".[5]

 

براین اساس، انسان ها باید قبل از تلاوت قرآن، از شیطان به پروردگار پناه برده[6]و زمانی که قرآن، نشانه ای از پروردگار را یادآورشان شد، خود را به نابینایی و ناشنوایی نزنندف،[7] بلکه با گریه و خشوع در برابر او سر به خاک سجده گذارند[8] و بعد از آن که با شنیدن آموزه های قرآنی، لرزه بر اندامشان افتاد، تن ها و دل هایشان با یاد خدا نرم گشته و آماده برای صعود به مراحل بعدی باشند.[9]

 

این گونه است که عشق به قرآن در وجود انسان نهادینه شده و در تمام مراحل زندگی یار و یاورش خواهد بود و به تعبیر نغز حافظ شیرازی:

 

عشقت رسد به فریاد، گر خود بسان حافظ

 

قرآن ز بر بخوانی با چارده قرائت

 

آن گاه با نگاهی عاشقانه به قرآن، می توان به دنبال رشد و تعالی معنوی بود:

 

صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ

 

هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم

 

در مقابل، اگر هدف از آموختن و تلاوت قرآن، تعارض با آن و به سخریه گرفتن آموزه هایش باشد[10] و یا اهداف مادی و خودپسندانه دیگری در پس چنین ارتباطی با قرآن وجود باشد، نه تنها به رشد معنوی او نخواهد انجامید، بلکه اعتبار او را نزد پروردگار از افرادی که با قرآن مرتبط نیستند نیز پایین تر خواهد آورد. روایات فراوانی وجود دارد که انواع ارتباط با قرآن را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:

 

1. پیامبر گرامی اسلام فرمود: سزاوارترین مردم به خشوع، نماز و روزه چه در آشکار و چه در پنهان، آن است که قرآن را در سینه دارد. سپس با آواز بلند اعلام کرد: ای آن که قرآن در سینه داری! خود را با قرآن متواضع گردان تا پروردگار بر مقامت بیفزاید و به دنبال کسب افتخار با قرآن مباش که خداوند بر زمینت زند! با قرآن، خود را در برابر پروردگار زینت کن تا خدا بر زینتت افزاید و قرآن را وسیله ای برای زینت خود نزد مردم قرار مده تا خدا تو را سرافکنده نماید. آن که تمام قرآن را به خوبی تلاوت کند، گویا بدون ارتباط با وحی، پیام رسالت در سینه های او جا گرفته است. آن که با قرآن است با نادانان رفتار جاهلانه ای ندارد، در برابر خشم دیگران، غضبناک نمی شود، با پرخاشگران پرخاش نمی کند، بلکه برای بزرگداشت قرآن، صبر و گذشت و چشم پوشی را سرلوحه رفتار خویش قرار می دهد و ....[11]

 

2. امام باقر(ع) می فرماید: قاریان قرآن سه گروه اند:

 

اول: فردی که قرآن را وسیله کسب روزی خویشتن قرار داده و نزد صاحب منصبان به تلاوت پرداخته و بر مردم فخر فروشی می کند.

 

دوم: آن که در رعایت موازین ظاهری تلاوت، دقت کافی داشته، اما آموزه های آن را از یاد می برد!... خداوند بر شمار چنین قاریانی نیفزاید!

 

سوم: آن که قرآن می خواند و داروی آن را بر دردهای قلبش گذاشته و شب و روز خود را با آن گذرانده و با آن به نماز برخاسته و از بستر خود جدا می شود. این دسته از قاریانند که پروردگار به برکت وجود آنان بلاها را بر می گرداند و دشمنان را دور کرده و باران رحمت را از آسمان سرازیر می کند... .[12]

 

3. جابر در گفت و گویی با حضرتشان عرضه می دارد که گروهی وجود دارند که با تلاوت یا شنیدن قرآن خود را (جهت جلب توجه)به بیهوشی می زنند تا جایی که گمان می شود اگر دست و پایشان را ببری، متوجه آن نخواهند شد. حضرت پاسخ فرمودند: سبحان الله! این روشی شیطانی است و خداوند چنین درخواستی از آنان ندارد. تلاوت باید نرمی دل، سبک بالی، اشک و ترس از خدا را به دنبال داشته باشد.[13]

 



[1] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 603، ح 4، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 هـ ش.

[2] إسراء، 82.

[3] فصلت، 44.

[4] إسراء، 9.

[5] ق، 45.

[6] نحل، 98.

[7] فرقان، 73.

[8] مریم، 58؛ إسراء، 109-107.

[9] زمر، 23.

[10] جاثیه، 45.

[11] کافی، ج 2، ص 604، ح 5.

[12] همان، ص 627، ح 1.

[13] همان، ص 616، ح 1.

 

منبع : اسلام کوئست

لطفا اهمیت، حقیقت، ارکان و شرایط و آثار و برکات توبه را از نگاه قرآن توضیح دهید.
 
 
پاسخ اجمالی
«توبه»یکی از موضوعات مهم و اساسی است که در مکتب اسلام و همه‌ ادیان آسمانی بدان توجه شده و درباره آن فراوان سخن رفته است. آنچه که عارفان مسلمان و دیگر صاحب‌‌‌نظران پیرامون توبه سخن به میان می‌‌آورند، برگرفته از منابع دینی است.
«توبه» در لغت به معنای رجوع و بازگشت از گناه است. و در قرآن هم به معنای «رجوع انسان گناه‌کار»، و هم به معنای «توفیق توبه دادن از طرف خداوند به بندۀ معصیت کار» و هم به معنای «قبول و پذیرش توبه از جانب خداوند متعال»، آمده است. قرآن کریم در آیات متعدد نه تنها مردم را به توبه و رجوع از گناه و بازگشت به درگاه الهی تشویق و ترغیب کرده است، بلکه در مواردی دستور اکید وجوبی بر لزوم توبه داده است که حتی وجوب آن فوری و بدون تأخیر است.
برخی از شرائط و ارکان توبه براساس آیات قرآن عبارت‌اند از: پشیمانی از گذشته؛ تصمیم بر ترک گناه در آینده؛ انجام عمل صالح؛ اصلاح گذشته.
«توبه» از مهم‌ترین آموزه‌های تربیتی و اخلاقی است که آثار بی‌شمار و ره‌آورد گران‌بها و پی‌آمدهای مثبت فراوانی دارد: بازیابی شخصیت؛ محبوب خدا شدن؛ تبدیل شدن سیئات به حسنات، رستگاری ابدی، افزایش روزی و... از مهم‌ترین آثار توبه به شمار می‌آید.
 
پاسخ تفصیلی
مقدمه
«توبه»یکی از موضوعات مهم و اساسی است که در مکتب اسلام و همه‌ ادیان آسمانی بدان توجه شده و درباره آن فراوان سخن رفته است. آنچه که عارفان مسلمان و دیگر صاحب‌‌‌نظران از جمله متکلمان پیرامون توبه سخن به میان می‌‌آورند، برگرفته از منابع دینی است. متکلمان مسلمان در آثار کلامی خود توبه را تنها بدین دلیل که مسقط عام(به طور عام عذاب را بر می‌دارد) عذاب و کیفر دردناک الهی است،[1] به بحث گذاشته‌اند. عارفان مسلمان نیز توبه را یکی از مباحث مهم و کلیدی خویش تعبیر کرده و برای وصول به مقصد، مقدماتی را پیش‌‌بینی می‌‌نمایند که سالک الی الله باید آن منازل و مقامات را بپیماید؛ از این‌رو تمام صاحب نظران علوم، اعم از فقه، تفسیر، کلام، اخلاق و عرفان از صدر اسلام تا به امروز، به تبیین زوایای مختلف آن پرداخته‌اند. در این گفتار جایگاه توبه در قرآن به صورت فشرده بررسی خواهد شد.
معنای توبه
«توبه» در لغت به معنای رجوع و بازگشت از گناه است.[2] راغب آن‌را رجوع از گناه به بهترین صورت معنا می‌کند.[3] توبه در اصطلاح عبارت است از: «رجوع از طبیعت به سوی روحانیت نفس بعد از آن‌که به واسطۀ معاصی و کدورت نافرمانی، نور فطرت و روحانیت، محجوب به ظلمت و طبیعت شده است».[4]
صاحب جامع السعادات می‌گوید: توبه پاک کردن قلب از گناه و بازگشت از دوری به قرب و نزدیکی است.[5]
توبه در قرآن هم به معنای «رجوع انسان گناه‌کار»، و هم به معنای «توفیق توبه دادن از طرف خداوند به بندۀ معصیت کار» و هم به معنای «قبول و پذیرش توبه از جانب خداوند متعال»، آمده است.
در نتیجه، می‌توان گفت: هر توبۀ انسان، محفوف و پیچیده شده در دو توبه الهی است؛ یکی توفیق دادن به بنده برای توبه، و دیگری پذیرفتن توبه بندگان است، و ممکن است هرسه توبه را به معنای لغوی برگشت داد؛ به این معنا که توبه از انسان، رجوع از گناه و بازگشت از معاصی است، و توبه اول از خداوند، رجوع به فضل و رحمتش به سوی بنده است و توبه دوم، رجوع به قبول آن از بنده است.[6]
در آیه‌ای از قرآن این سه معنا کنار هم جمع شده است؛ آن‌جا که می‌فرماید: «ثُمَّ تابَ عَلَیهِم لِیَتُوبُوا إِنَّ اللهَ هُوَ التَوّابُ الرَّحِیمُ»؛[7] سپس خداوند به آنها برگشت (توفیق توبه داد) تا توبه و برگشت کنند. خداوند بسیار توبه پذیر مهربان است.
تشویق به توبه
قرآن کریم در آیات متعددی مردم را به توبه و رجوع از گناه و بازگشت به درگاه الهی تشویق و ترغیب کرده است، از جمله آیات زیر:
1.«اَلَم یَعلَمُوا أَنَّ اللهَ هُوَ یَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ یَأخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»؛[8] آیا نمی‌دانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش می‌پذیرد و صدقات را می‌گیرد و خداوند توبه پذیر مهربان است!
2. «قُل یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلیَ أَنْفُسِهِم لاتَقنَطُوا مِن رَحمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ وَ أَنِیبُوا إِلی رَبِّکُم وَ أَسلِمُوا لَهُ مِن قَبلِ أن یَأتِیَکُم العَذابُ ثُمَّ لاتُنصَرُونَ»؛[9]بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‌اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می‌آمرزد، به درستی که خداوند بخشنده مهربان است. و به درگاه پروردگارتان باز گردید و در برابر او تسلیم شوید، پیش از آن‌که عذاب به سراغ شما آید، سپس از سوی هیچ‌کس یاری نشوید.
3. «وَ هُوَ الَّذی یَقبَلُ التَّوبةَ عَن عِبادِهِ وَ یَعفُوا عَنِ السَّیئاتِ وَ یَعلَمُ ما تَفعَلُونَ»؛[10] او (خدا) کسی است که توبه را از بندگانش می‌پذیرد و گناهان را می‌بخشد و آنچه را انجام می‌دهید، می‌داند.
نکته قابل دقت این است که در واقع، خداوند می‌فرماید با این‌که از تمام اسرار زندگی و رفتارهای پشت پرده شما اطلاع دارم و لحظه به لحظه اعمال شما را زیر نظر داشته‌ام، با این حال توبه شما را می‌پذیرم.
وجوب توبه
قرآن کریم تنها به ترغیب و تشویق اکتفا نکرده، بلکه در مواردی دستور اکید وجوبی بر لزوم توبه داده است که حتی وجوب آن فوری و بدون تأخیر است؛ منتها بحثی مطرح است که آیا وجوب فوری توبه شرعی و مولوی است و یا عقلی و ارشادی؟
تفصیل این بحث از حوصله یک مقاله خارج است، فقط اشاره کنیم که از آن‌جا که توبه لطف و رحمتی است از سر امتنان، اگر وجوب آن شرعی باشد، با این امتنان نمی‌سازد؛ چرا که در صورت عدم توبه، دو مجازات متوجه انسان گناه کار می‌شود: یکی به جهت اصل گناه و دیگری به سبب تأخیر و نافرمانی توبه. بنابراین، آنچه مناسب به نظر می‌رسد این است که وجوب آن‌را عقلی بدانیم و دستورات قرآن را نیز از باب ارشاد و تأکید بر فرمان عقل به حساب آوریم. به نمونه‌هایی از دستورات اکید قرآن در این زمینه توجه می‌کنیم.
۱. همه به سوی خدا برگردید: «وَ تُوبُوا إَلی اللهِ جَمِیعاً أَیُّهَا المُؤمِنونَ لَعَلَّکُمْ تُفلِحُونَ»؛[11] و همگی به سوی خدا باز گردید، ای مؤمنان تا رستگار شوید.
در این آیه در کنار خطاب شفقت آیه (أیُّهَا المُؤمِنُونَ) و بیان ثمره مهم توبه که رستگاری ابدی است؛ فرمان صریح وجوبی بر انجام توبه داده است.
2. ای مؤمنان خالصانه توبه کنید: «یا أیُّهَا الذِّینَ آمَنُوا تُوبُوا إلی اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً عَسی رَبُّکُمْ أن یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنّاتٍ تَجری مِنْ تِحْتِهَا الْأَنْهارُ»؛[12] ای کسانی که ایمان آورده‌اید! به سوی خدا توبه کنید! توبه‌ای خالص. امید است پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغ‌هایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است، وارد کند.
این آیه صریحاً به صورت امر وجوبی بر همه مؤمنان توبه خالصانه را واجب و لازم شمرده است.
شرایط و ارکان توبه
در این مقال به اختصار برخی از شرائط و ارکان توبه را براساس آیات قرآن بیان می‌کنیم:
الف. ارکان توبه
1. پشیمانی از گذشته: اصلی‌ترین رکن توبه این است که توبه کننده از گذشته پشیمان باشد. این همان است که در آیات زیادی با جمله «الاّ مَن تابَ»،[13] و یا «إلاّ الذِّینَ تابُوا»،[14]بیان شده است. البته گاهی از پشیمانی به اعتراف تعبیر شده است: «وَ آخَرُونَ اعتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ»؛[15]و گروه دیگر به گناهشان اعتراف کردند.
2. تصمیم بر ترک گناه در آینده: این شرط را می‌توان از این آیه استفاده کرد: «فَاستَغفَرُوا لِذُنُوبِهِم .... وَ لَم یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُم یَعلَمُونَ»؛[16]پس برای گناهان خود طلب آمرزش کنند .... و برگناه اصرار نمی‌ورزند [و دوباره آن را مرتکب نمی‌شوند] در حالی‌که می‌‌دانند.
این شرط ازارکان توبه شمرده می‌شود.
ب. شرایط قبولی
1. انجام عمل صالح: این شرط در آیات متعددی مطرح شده است؛ گاه به صورت: «إلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً»؛[17]مگر کسی که توبه کند و ایمان بیاورد و عمل شایسته انجام دهد، و گاه به صورت بیان مصداق اعمال صالح، از جمله: «فَان تابُوا وَ اقامُوا الصَّلوةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُم إنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»؛[18] پس اگر توبه کنند و نماز را به پا دارند و زکات را بپردازند، آنها را رها سازید؛ زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است.
2. اصلاح گذشته: شرط دیگر قبولی توبه جبران و اصلاح گذشته است. «إلاّ الَّذینَ تابُوا مِن بَعدِ ذلِکَ وَ أصلَحُوا فَإنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»؛[19]مگر کسانی که بعد از آن توبه کنند و جبران نمایند که خداوند بخشنده مهربان است.
جبران گذشته به این است که هم حقوق مادی و معنوی مردم را ادا و هم حقوق خداوند را جبران کند.
ج. شرایط کمال توبه
در قرآن کریم برخی شرایط دیگر مطرح است که می‌توان آنها را شرایط تکمیلی و کمال توبه دانست. به عنوان نمونه، به دو مورد اشاره می‌شود:
1. اعتصام بالله و اخلاص: در قرآن کریم می‌خوانیم:«إلاّ الَّذینَ تابُوا وَ اَصْلَحُوا وَ اعتَصَمُوا بِاللهِ وَ اخلَصُوا دیِنَهُم لِلهِ فَأولئِکَ مَعَ المُؤمِنینَ وَ سَوْفَ یُؤْتِ اللهُ المُؤمِنینَ أجراً عَظِیماً»؛[20] مگر آنها که توبه [و جبران و] اصلاح کنند و به [دامن لطف] خدا چنگ زنند و دین خود را برای خدا خالص کنند. آنها با مؤمنان خواهند بود و خداوند به افراد با ایمان پاداش عظیمی خواهد داد.
روشن است که چنگ زدن به لطف الهی و اخلاص ورزی در کمال توبه تأثیر دارد، نه در اصل آن.
2. توبه نصوح کردن: «یا أیُّهَا الذِّینَ آمَنُوا تُوبُوا إلی اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً عَسی رَبُّکُمْ أنْ یُکَفِّرَ عَنکُم سَیِّئاتِکُم وَ یُدخِلَکُم جَنَّاتٍ تَجری مِن تَحتِها الأنهارُ»؛[21] ای کسانی که ایمان آورده‌اید! توبه کنید، توبه‌ای خالص، امید است [با این کار] پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغ‌هایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است، وارد کند.
برای توبه نصوح تفسیرهای مختلفی شده است که در مجموع می‌توان گفت: توبه نصوح آن است که علاوه بر ارکان توبه و شرایط قبولی آن، شرایط کمال را نیز دارا باشد. شاهد این تفسیر آن است که در بیشتر تفسیرها شرایطی ذکر شده است که همه از شرایط کمال به حساب می‌آیند، نه ارکان و شرایط قبولی؛ مثلاً برخی گفته‌اند: توبه نصوح آن است که واجد سه شرط باشد: ترس از این‌که پذیرفته نشود، امید به این‌که پذیرفته شود، و ادامه اطاعت خدا.[22] و یا این‌که «توبه نصوح» آن است که گناه خود را همواره در مقابل چشم خود ببینی و از آن شرمنده باشی و یا این‌که گفته شده است: «توبه نصوح» آن است که در آن سه شرط باشد: کم سخن گفتن، کم خوردن و کم خوابیدن.[23] و برخی نیز گفته‌اند: توبه نصوح آن است که توأم با چشم گریان و قلبی بیزار از گناه باشد.[24]
شاهد دیگر، سخن رسول خدا(ص) است که در پاسخ به «معاذ بن جبل» از توبه نصوح فرمود: «أن یَتُوبَ التَّائبُ ثُمَّ لایَرجِعُ فی ذَنبٍ کما لایَعُودُ اللَّبَنُ إلی الضَّرعِ»؛[25] آن است که شخص توبه کننده به هیچ وجه بازگشت به گناه نکند؛ آن چنان که شیر به پستان هرگز برنمی‌گردد.
روشن است که چنین توبه‌ای، کمال توبه شمرده می‌شود، نه ارکان آن و اگر انسانی که توبه کرده دوباره همان گناه را انجام دهد و دوباره توبه کند، توبه‌اش پذیرفته می‌شود، ولی توبه کامل شمرده نمی‌شود. در نتیجه، نصوح بودن به هر معنایی باشد، نشانۀ کمال توبه است.
به شرایط قبولی و کمال توبه اشاره دارد آنچه در کلام رسول خدا(ص) آمده است: «آیا می‌دانید توبه کننده کیست؟ گفتند: خدایا! نه. فرمود: وقتی بنده توبه کند و طلب کاران را راضی نکند، تائب نیست و کسی که توبه کند و بر عبادت نیفزاید، تائب نیست و کسی که توبه کند و لباس [نامناسب] خود را تغییر ندهد، پس تائب نیست و کسی که توبه کند و رفیقان خود را تغییر ندهد [و از دوستان ناباب فاصله نگیرد]، تائب نیست و کسی که توبه کند و محل نشستن خود را تغییر ندهد، تائب نیست و کسی که توبه کند و فرش و تکیه گاه خود را تغییر ندهد، توبه کار نیست و کسی که توبه کند و خوی و نیّتش را تغییر ندهد، توبه کار نیست و کسی که توبه کند و قلبش را باز نکند (سعه صدر پیدا نکند) و دستش را توسعه ندهد (انفاق و سخاوت پیدا نکند)، تائب نیست و کسی که توبه کند ولی آرزوی خود را کوتاه نکند و زبان خود را حفظ نکند [و دست از غیبت و تهمت و ... برندارد]، تائب نیست و کسی که توبه کند و اضافه قوت و غذای خود را از بدن خود جدا نکند، تائب نیست و زمانی که [توبه کار] بر این اوصاف استقامت ورزید پس تائب است».[26]
اصلاح برنامه‌های عبادی، اصلاح لباس ظاهر و باطن، اصلاح اخلاق و رفتار و اصلاح دل و دست، همه از شرایط کمال توبه به حساب می‌‌آیند.
آثار و برکات توبه
«توبه» از مهم‌ترین آموزه‌های تربیتی و اخلاقی است که آثار بی‌شمار و ره‌آورد گران‌بها و پی‌آمدهای مثبت فراوانی دارد که به اهم آنها از نگاه قرآن اشاره می‌شود.
1. بازیابی شخصیت: انسانی که مرتکب گناهی شده است، چه بخواهد و یا نخواهد احساس سرشکستگی و کوچکی می‌کند؛ اگر متولیان تربیت او را ملامت و تحقیر کنند، این احساس بیشتر می‌شود و اگر ملامت‌ها ادامه یابد، ممکن است به آن‌جا برسد که کاملاً احساس کند شخصیت خود را از دست داده است و در این صورت است که به شدت وجود او برای خانواده و جامعه خطرناک خواهد شد و ممکن است دست به گناه و هر جنایتی بزند؛ چون او احساس می‌کند همه چیز را از دست داده است.
منابع دینی به ویژه قرآن تلاش می‌کنند که با توبه و اظهار ندامت پنهانی، شخصیت گناه‌کار را بازسازی کنند و او را به حالت اوّل، بلکه بالاتر از آن برگردانند؛ لذا قرآن از یک طرف می‌فرماید: «خداوند توبه کاران را دوست می‌دارد»،[27] و از طرف دیگر، به مردم گوشزد می‌کند که خلاف‌کاران اگر برگشتند، برادران دینی شما هستند: «فَان تابُوا وَ أقامُوا الصَّلوةَ وَ آتَوُا الزَّکوةَ فَإخوانُکُم فِی الدِّینِ»؛[28] اگر توبه کنند و نماز را به پا دارند و زکات بپردازند، برادران دینی شما هستند.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «التائِبُ مِنَ الذَّنبِ کَمَن لاذَنبَ لَهُ»؛[29] توبه کننده از گناه مانند کسی است که گناه ندارد.
2. محبوب خدا شدن: قرآن کریم می‌‌فرماید: «إنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ المُتَطَهِّرینَ»؛[30] براستی که خداوند توبه کنندگان و پاکان را دوست می‌دارد.
اظهار دوستی از مقام برتر علاوه بر این‌که افتخاری است برای محبوب و باعث بازیابی شخصیت گناه‌کار می‌شود، بُرد تربیتی و سازندگی مهمی دارد؛ به همین جهت، در تربیت فرزندان توجه شده است که نسبت به آنها اظهار محبّت شود و همین طور جهت پاک و با عفّت ماندن و با نشاط بودن همسر توصیه شده است که شوهر اظهار محبت کند و به او بگوید: دوستت دارم. برای آگاهی بیشتر در این موضوع پاسخ ۳۷۰۴ را مطالعه کنید.
خداوند متعال با آن عظمتش نسبت به توبه کاران اظهار محبت می‌کند و اعلام می‌دارد، توبه کننده را دوست دارم. رسول اکرم(ص) فرمود: «لَیسَ شَیءٌ أَحَبَّ إلَی اللهِ مِن مُؤمِنٍ تائِبٍ أو مُؤمِنَةٍ تائِبَةٍ»؛[31] چیزی در نزد خداوند محبوب‌تر از مرد مؤمن توبه کار و زن مؤمن توبه کننده نیست.
3. بخشش گناهان: اثر مهم توبه، بخشیده شدن گناهان انسان گناه‌کار است. قرآن کریم می‌فرماید: «تُوبُوا إلی اللهِ عَسی رَبُّکُم أن یُکَفِّرَ عَنکُم سَیئِاتِکُم»؛[32] [ای مؤمنان!] به سوی خدا توبه کنید... امید است خداوند گناهان شما را بپوشاند.
4. تبدیل شدن سیئات به حسنات: اگر توبه واقعی انجام گیرد، خداوند علاوه بر نابودی گناهان، آنها را تبدیل به نیکی و حسنات می‌کند؛ چنان‌که می‌فرماید: «إلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فأولئِکَ یُبَدِّلُ اللهُ سَیئِاتِهِم حَسناتٍ وَ کانَ اللهُ غَفُوراً رَحیماً»؛[33] مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل می‌کند و خداوند همواره آمرزنده مهربان بوده است.
امام صادق(ع) می‌فرماید: خداوند به داوود(ع) وحی کرد: «یا داوُدُ إنَّ عَبدِیَ المُؤمِنَ إذا أذنَبَ ذَنباً ثُمَّ رَجَعَ وَ تابَ مِن ذلِکَ الذَّنبِ وَ استَحیی مِنِّی عِندَ ذِکرِهِ غَفَرْتُ لَهُ وَ أنسَیتُهُ الحَفَظَةَ وَ اَبْدَلْتُهُ الحَسَنَةَ وَ لا اُبالی وَ أنَا أرحَمُ الرَّاحِمینَ»؛[34] ای داوود! به راستی بنده مؤمن هر گاه گناهی انجام دهد، سپس برگردد و از آن گناه توبه کند، و هنگام یاد آن گناه از من حیا کند، گناه او را می‌بخشم و کاری می‌کنم که حافظان (نویسندگان) آن‌را از یاد ببرند و آن گناه را به حسنه تبدیل می‌کنم و [از کسی] باکی ندارم، در حالی که من مهربان‌ترین مهربانانم.
5. رستگاری ابدی: از مهم‌ترین آثار اخروی توبه، عاقبت به خیری و رستگاری ابدی است. قرآن کریم می‌فرماید: «وَ تُوبُوا إلی اللهِ جَمِیعاً أیُّهَا المُؤمِنونَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ»؛[35] ای مؤمنان! همگی به سوی خدا توبه کنید؛ شاید رستگار شوید.
6. آسایش ابدی: در کنار رستگاری، آسایش ابدی نیز از آثار و برکات توبه شمرده شده است: «إلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأولئِکَ یَدخُلُونَ الجَنَّةَ»؛[36] مگر کسی که توبه کند و ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد. پس آنان داخل بهشت می‌‌شوند.
7. افزایش روزی: توبه علاوه بر آثار و برکات بی‌شمار معنوی و اخروی، اثر و برکت دنیوی و مادّی نیز دارد و در ازدیاد رزق و روزی انسان نیز اثرگذار است. امام علی(ع) در این باره می‌فرماید: «وَ قَد جَعَلَ اللهُ سُبحانَهُ الإستِغفارَ سَبَباً لِدُرورِ الرِزقِ وَ رَحَمَةِ الخَلقِ؛[37] و خداوند استغفار را وسیله دائمی فرو ریختن روزی و موجب رحمت آفریدگان [خود] قرار داده است.
آن‌حضرت ادامه می‌فرماید: «سپس [در قرآن] خود فرمود: «إستَغفِرُوا رَبَّکُم إنَّهُ کانَ غَفَّاراً یُرسِل السَّماءَ عَلَیکُم مِدراراً وَ یُمْدِدْکُم بِأموالٍ وَ بَنینَ وَ یَجعَل لَکُم جَنَّاتٍ وَ یَجعَل لَکُم أنهارا»؛ از پروردگار خود [با توبه] آمرزش بخواهید که بسیار آمرزنده است تا باران‌های پر برکت را از آسمان پی در پی بر شما فرو ریزد و با بخشش اموال فراوان و فرزندان شما را یاری دهد و باغستان‌ها و نهرهای پر آب در اختیار شما گذارد.

آثار معنوی و اجتماعی توبه

اکنون پرسشی که مطرح است این است که آیا توبه آثار اجتماعی هم دارد یا صرفاً یک مسئله‌ شخصی است؟ بدین معنا که هر فردی می‌‌تواند خود را از گناه برهاند و به خدای غفار و ستار پناه برد. آنچه که ممدوح است انجام و آنچه ممنوع است ترک کند.
برخی تصور می‌‌‌کنند که توبه یک مسئله‌ی فردی است و به ارتباط انسان با خدایش مربوط می‌‌شود. جمعی بر این باورند که اگر مسئله توبه با تمام زوایایش مورد بررسی قرار گیرد و منابع اسلامی در چارچوب اجتماعی تجزیه و تحلیل گردد به خوبی می‌‌نمایاند که توبه امری اجتماعی است.
قرآن مجید تصریح می‌‌کند که توبه نه تنها آثار روانی و اجتماعی در جامعه برجا می‌‌گذارد، بلکه موجب می‌‌گردد تا نعمت‌‌های الاهی در جامعه سرازیر ‌شود.
خداوند سبحان می‌‌فرماید یکی از عوامل نزول باران‌‌های مفید، سودمند و مستمر توبه است: « و اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوى او بازگردید، تا (باران) آسمان را پى در پى بر شما بفرستد و نیرویى بر نیرویتان بیفزاید...».[38]
در این آیه توبه به عنوان عامل ریزش باران و فراوانی نعمت شمرده شده است. بنابر این جامعه‌ی برخوردار از نعمت، جامعه‌‌ی قدرت‌مند، توانمند و مستقل است. جامعه‌‌ای که از قدرت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برخوردار است در برابر دشمنان هراسی احساس نمی‌‌کند.[39]
توبه چه افرادی پذیرفته می‌شود؟
پرسشی که در این‌جا مطرح است؛ این است چه کسانی می‌‌توانند توبه نمایند؟ توبه نمودن در برابر خداوند به سن و سال خاصی ارتباط دارد؟ و بالاخره این‌که از چه و کدام گناه باید توبه کرد؟ آیا گناهی وجود دارد که نتوان از آن توبه کرد؟
ما در این بخش از گفتار به این پرسش‌‌ها و سوال‌‌هایی از این دست پاسخ خواهیم داد. توبه مخصوص به گناه یا گناهان خاصی نیست و در نتیجه شخص یا اشخاص معینی را شامل نمی‌‌گردد. زمان و عصر خاصی در آن لحاظ نگردیده است. بنابراین، همه انسان‌‌ها از همه گناهان می‌‌توانند در برابر خداوند توبه نمایند و با شرایطی که بیان گردید، این بهترین پوزش خواهی را در برابر مولای خویش به انجام رسانند. قبولی توبه و نپذیرفتن آن هم منوط به شرایط توبه است، اگر شرایط و ارکان توبه کامل بود به یقین مورد قبول درگاه الهی واقع خواهد شد. توبه دری است که حضرت حق از رحمت و کرم خویش بر روی بندگانش گشود تا بندگان او از این فرصت هم بهره گیرند و به رحمت او باز گردند، نه به عدالت و غضب او. وجوب توبه نسبت به همه اشخاص در تمام حالات عمومیت دارد. این موضوع در قرآن و روایات به وضوح قابل استفاده است. قرآن کریم در یک خطاب عمومی می‌‌‌فرماید: «توبو الی الله جمیعاً ایها المؤمنون لعلکم تفلحون»؛[40] ای مؤمنان همگی به سوی درگاه الهی توبه کنید باشد که رستگار شوید.
در قرآن کریم آیات فراوانی ملاحظه می‌‌شود که توبه را عمومی و شمول آن را نسبت به همه گناهان می‌‌داند. در برخی از آیات جمیع مؤمنان را مخاطب قرار داده و فرمود از رحمت خدا مأیوس نشوید. خطاهای عمومی و واژه جمیعاً دلیل بر این است که هر گنه‌کاری دعوت به توبه شده است.[41]
تنها در یک صورت است که تصریح شده توبه مورد قبول حق تعالی قرار نمی‌‌گیرد و این نکته با صراحت در قرآن مجید مطرح شده است. و آن این‌که انسان زمانی به توبه روی آورد که در آستانه مرگ است و یا مورد غضب الهی قرار گرفته است. در این هنگام باب توبه بسته است و توبه پذیرفته نمی‌‌شود. به بیان واضح‌‌تر، این‌که تنها در یک صورت توبه قابل قبول نیست و آن هنگامی است که توبه اختیاری نباشد و شکل اضطراری و اجباری به خود بگیرد. قرآن کریم به شدت توبه هنگام مرگ را مردود می‌‌داند آن‌جا که می‌‌فرماید: «وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ.. ».[42]  بنابر این توبه‌‌های هنگام مرگ مورد قبول نیست. عارفان همواره سفارش می‌‌کنند که فرصت را از دست ندهید و در سن جوانی توبه کنید.
 

[1]. ر. ک: فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ص ۴۳۵، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، ۱۴۰۵ق.
[2]. ابن منظور، لسان العرب، ج ‏1، ص 233، واژه «توب».
[3]. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 169، واژه «توب».
[4] امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص 272، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ چهل و چهارم، 1386ش.
[5]. نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج 2، ص 234، اسماعیلیان، قم، 1368ش.
[6]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ۱، ص ۲۸۷، واژه «توب».
[7]. توبه، 118.
[8]. همان، 104.
[9]. زمر، 53 ، 54.
[10]. شوری، 25.
[11]. نور، 31.
[12]. تحریم، 8.
[13]. مریم،60؛ فرقان، 70.
[14]. بقره، 160؛ مائده، 34.
[15]. توبه، 102.
[16]. آل عمران، 135.
[17]. فرقان، 70؛ مریم، 60.
[18]. توبه، 5.
[19]. نور، 5؛ همین مضمون در این آیات نیز آمده است: نساء، 16؛ بقره، 160؛ آل عمران، 89.
[20]. نساء، 146.
[21]. تحریم، 8.
[22] ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی‏، محمد جواد، ج 10، ص ۴۷۸، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.
[23] ر. ک: تفسیر نمونه، ج‏24، ص 291.
[24]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج 24، ص 290 – 291؛ مجمع البیان، ج 10، ص ۴۷۷- ۴۷۸.
[25]. مجمع البیان، ج 10، ص ۴۷۷.
[26]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 6، ص 35- 36، داراحیاء التراث العربی، بیروت چاپ دوم، 1403ق، «أتَدرُونَ مَنِ التَّائبُ قالُوا أللهُمَّ لاقالَ إذا تابَ العَبدُ وَ لَم یُرضِ الخُصَماءَ فَلَیسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَم یَزِد فِی العِبادَةِ فَلَیسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ یُغَیِّرْ لِباسَهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَم یُغَیِّر رُفَقائَهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَم یُغَیِّر مَجلِسَهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَم یُغَیِّرْ فِراشَهُ وَ وَسادَتَهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ یُغَیِّر خُلقَهُ وَ نِیَّتَهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ یَفْتَحْ قَلْبَهُ وَ لَمْ یُوَسِّعْ کَفَّهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَم یُقَصِّرْ أَهْلَهُ وَ لَمْ یَحفَظْ لِسانَهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ یُقَدِّم فَضْلَ قُوتِهِ مِن بَدَنِهِ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ إذا استَقامَ عَلی هَذِهِ الخِصالِ فَذاکَ التّائِبُ
[27]. شوری، 25.
[28]. توبه، 11.
[29]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۱۶، ص ۷۵، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.
[30]. بقره، 222.
[31]. على بن موسى، امام هشتم علیه السلام‏، صحیفة الإمام الرضا علیه السلام، محقق، مصحح، نجفی، محمد مهدى، ص 46، کنگره جهانى امام رضا علیه السلام، مشهد، 1406 ق.‏
[32]. تحریم، 8.
[33]. فرقان، 70.
[34]. ابن بابویه، محمد بن على، ثواب الاعمال، ص 130، دار الشریف الرضی للنشر، قم، چاپ دوم، 1406ق.
[35]. نور، 31.
[36]. مریم، 60.
[37]. صبحی صالح، نهج البلاغة، ص 199، خ 143.
[38] هود، 52.
[39]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج ‏9، ص 129.
[40]. نور، 31.
[41]. ر. ک: زمر و نور، 53 و 31.
[42]. نساء، 18.
 
 
منبع : اسلام کوئست
فتوت و جوان‌مردی از نگاه آموزه‌های اسلام به چه معنا است؟
 
 
پاسخ اجمالی

واژه «فتوت» از ریشه «فتی»[1] به معنای جوان،[2] و جوان قوی[3] است که معادل آن در زبان فارسی کلمه «جوان‌مردی» است.[4] این واژه و مشتقات آن در قرآن به صورت «فَتًی»،[5] «فِتْیةٌ»،[6] «الْفِتْیةُ»،[7] «فَتَیاتِ»،[8] و «فَتَیانِ‏»،[9] در مورد برخی از پیامبران و اولیای الهی به معنای جوانی به کار رفته است؛ مانند:

  1. حضرت ابراهیم(ع)«قالُوا سَمِعْنا فَتًی یذْکرُهُمْ یقالُ لَهُ إِبْراهِیمُ...»؛[10] گفتند: شنیده‌‌‏‌ایم که جوانی به نام ابراهیم، از آنها سخن می‌گفت.
  2. حضرت یوشع(ع): «وَ إِذْ قالَ مُوسی‏ لِفَتاهُ...»؛[11] و زمانی که موسی به جوانی که در رکابش بود گفت: ...
  3. حضرت یوسف(ع): «وَ قالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدینَةِ امْرَأَتُ الْعَزیزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَها حُبًّا …»؛[12] زنان شهر گفتند: زن عزیز در پی کام‌جویی از غلام خود شده و شیفته او گشته است.

فتوت و جوان‌مردی در اصطلاح عرف یک حالت نفسانی است که باعث می‌شود انسان همواره در مرزهای محاسن اخلاقی باشد، به عادات زیبا عمل کند و از معاصی و گناهان بپرهیزد.

از آن‌جا که در سن جوانی بدن نیرومند و احساسات پرجوش و عواطف پرخروش است، و از جنبه‌‏های روحی قلب جوان آماده پذیرش نور حق و کانون محبت و سخاوت و عفو و گذشت است، بسیار می‌شود که این کلمه (فتی و فتوت) به معنای مجموعه این صفات به کار می‌رود، هر چند در سن و سال‌های بالا باشد.[13]

مانند آنچه قرآن کریم در مورد اصحاب کهف فرمود: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیک نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدی»؛ ما خبرشان را براستی برای تو حکایت می‌کنیم. آنها جوان‌مردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آورده بودند و ما نیز بر هدایتشان افزودیم.

امام ‏صادق(ع) نیز در مورد اصحاب کهف فرمود: سن و سال اصحاب کهف بالا بود، اما خداوند، آنان را به دلیل ایمان‌‏شان، جوان (جوان‌مرد) نامید».[14]

امام علی(ع) در مورد اهمیت جوان‌‌مردی فرمود: «انسان به زینتی زیباتر از جوان‌‌مردی آرایش نیافته است».[15]

برخی معتقدند؛ جوان‌‌مردی بخشش، سخاوت، خودداری از آزار دیگران و ترک شکایت از حوادث و مشکلات است.[16]

البته بعضی دیگر جوان‌مردی را چنین تفسیر کرده‏اند: «جوان‌مردی پرهیز از گناهان و به کارگرفتن فضایل انسانی است».[17]

در روایات متعددی، پیامبر(ص) و امام علی(ع) نیز جوان‌مرد[18] معرفی شده‌اند.

پیامبر اسلام(ص) فرمود: من جوان‌مرد و پسر جوان‌مرد و برادر جوان‌مرد هستم؛ زیرا من پسرم ابراهیم(ع) هستم که خدا او را جوان‌مرد نامید. برادر جوان‌مرد هستم؛ زیرا در جنگ احد منادی از آسمان ندا داد که «شمشیری جز ذوالفقار و جوان‌مردی جز علی نیست» و علی برادر من است و من برادر او».[19]

نشان‌های جوان‌مردی

آموزه‌های اسلامی نشانه‌های یک فرد جوان‌مرد را در چند چیز اعلام می‌کنند:

  1. راست‌گویی: پیامبر اسلام(ص): «راست‌گویی بالاترین مرتبه جوان‌مردی است».[20]
  2. ایمان و تقوا: امام صادق(ع): «کسی که ایمان به خدا و تقوا داشته باشد، جوان‌مرد است».[21]
  3. کمک به دیگران و خودداری از آزار مردم: امام علی(ع): «نشان جوان‌مردی، کمک‌هایی است که انجام می‌شود و آزارهایی است که از انجام آن خودداری می‌شود».‏[22]
  4. دوری از هر صفت زشت: امام علی(ع): «دوری آدمی از صفات و اخلاق پست، نشانگر رسیدن به مرتبه جوان‌‌مردی است».[23]
  5. رسیدگی به همسایگان و بخشش اشتباهات دیگران: امام علی(ع): «نظام جوان‌‌مردی و رشته پیوستگی آن، تحمّل کردن لغزش‌‌های برادران و نیکویی رساندن به همسایگان است».[24]
  6. عفت(پاکدامنی): امام علی(ع): «پاکدامنی از برترین ویژگی‌های جوان‌‌مردی است‏».[25]
  7. دوری از مواضع اتهام: امام علی(ع): «جلوگیری از در معرض اتهام قرار گرفتن از نیکوترین ویژگی‌های جوان‌‌مردی است».[26]
  8. دوری از بخل: امام علی(ع): «افزایش بخل، جوان‌‌مردی را لکّه‌دار و برادری را فاسد می‌کند».[27]
  9. 9. دوری از حرص: امام علی(ع): «حرص برای نفس انسان ننگ‌آور بوده، دین را تباه می‌کند و جوان‌مردی را از بین می‌برد.[28]

گفتنی است؛ جوان‌مردی صفت ویژه مردان نیست، بلکه زنان نیز می‌توانند جوان‌مرد باشند. به عبارت دیگر، وجود کلمه «مرد» در اصطلاح «جوان‌مرد» ناظر به معنای جنسیتی آن نیست، بلکه مانند واژه‌ی «مردم» هم مردان و هم زنان را در بر می‌گیرد.

 


[1]. صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، محقق، مصحح، آل یاسین، محمد حسن، ج 9، ص 470 – 471، بیروت، عالم الکتاب، چاپ اول، 1414ق.

[2]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق، مصحح، مخزومی، مهدی، سامرائی، ابراهیم، ج 8، ص 137، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410ق.

[3]. مطرزی، ناصر بن عبدالسید، المغرب، محقق، فاخوری، محمود، مختار، عبدالحمید، ج 2، ص 122، حلب، مکتبه اسامه بن زید، چاپ اول، 1979م.

[4]. بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، مترجم، مهیار، رضا، ص 655، تهران، اسلامی، چاپ دوم، 1375ش.

[5]. انبیاء، 60.

[6]. کهف، 13.

[7]. کهف، 10.

[8]. نساء، 25؛ نور، 33.

[9]. یوسف، 36.

[10]. انبیاء، 60.

[11]. کهف، 60.

[12]. یوسف، 30.

[13]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 360، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.

[14]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 395، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

[15]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، درایتی، مصطفی، ص 259، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366ش.

[16]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج 6، ص 700، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.

[17]همان.

[18]. «پوشاندن گناه دیگران»، 103980؛ «ابلاغ ولایت در غدیر خم»، 1955؛ جوانمردی حضرت علی(ع) در برخورد با فراریان و زخمی‌های جنگ‌ها»، 51946.

[19]. شیخ صدوق، امالی، ص 200، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.

[20]. دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 131 – 132، قم، الشریف الرضی، چاپ اول، 1412ق.

[21]. عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 323، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.

[22]تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 259.

[23]همان، ص  325.

[24]همان، ص 420.

[25]همان، ص  256.

[26]همان، ص  71.

[27]همان، ص  294.

[28]همان، ص  296.

 

منبع : اسلام کوئست

برای خودسازی و تزکیۀ نفس از کجا باید شروع کرد؟
 
 
پاسخ اجمالی

تزکیه؛ یعنی پاک­کردن نفس از ناپاکی‌ها. در قرآن مجید نیز آیاتی دربارۀ اهمیت تزکیۀ نفس آمده است، اما باید دانست که نقطۀ شروع در تزکیۀ نفس و خودسازی، برای افراد مختلف، متفاوت است. برای کسی که اسلام نیاوررده، اوّلین راه و نقطۀ شروع، اسلام آوردن است. برای مؤمنان، اوّلین مرحله، تنبّه و آگاه شدن است به این‌که باید نفس را پاک کرد. البته تفکر در مسائلی؛ مانند چرایی خلقت و آفرینش، هدف از خلقت و علت بعثت انبیا و... باعث افزایش این تنبه و آگاهی خواهد شد. مرحلۀ بعد، مرحلۀ توبه از اعمال گذشته و عزم بر جبران است، جبران حقوق افرادی که ضایع کرده‌ایم و جبران حقوق خداوند که بر گردن ما باقی مانده است. مرحلۀ دیگر، تلاش برای انجام امور واجب و ترک محرمات الاهی به اندازۀ علم خودمان و مداومت و استقامت در این راه است که باعث می‌شود خداوند علم‌های جدیدی به ما عطا کند و به این وسیله، در سیر و سلوک خود رشد پیدا کنیم. خداوند خود نیز در برخی از آیات قران، حمایت و پشتیبانی از این‌گونه بندگان جهاد ­کننده در راهش را بشارت داده است.

پاسخ تفصیلی

مسئلۀ خودسازی،[1] در قرآن کریم با عنوان تزکیه و تزکّی مطرح شده و معنای لغوی آن عبارت است از: پاک نمودن خود از ناپاکی‌ها.[2] در آیات متعددی از قرآن مجید بر اهمیت این پاک­سازی تأکید شده است، مثلاً در سورۀ شمس می‌خوانیم: "به تحقیق کسانی که نفس خود را پاک کردند، به رستگاری رسیدند و کسانی که آن‌را آلوده و ضایع کردند، ضرر دیدند".[3] هم‌چنین در آیۀ 19 سورۀ فاطر و آیات 14 و 15 سورۀ اعلی، بر این مسئله تأکید شده است. پس خودسازی و تزکیۀ نفس، امری مقبول و مورد پسند شرع مقدس است. اما باید گفت نقطۀ شروع خودسازی و تزکیۀ نفس برای افراد مختلف، متفاوت است. برای فرد غیر مسلمان، اوّلین راه و نقطۀ شروع، اسلام آوردن است. به طوری که عده‌ای از علمای اخلاق، همین مطلب را درجه بندی کرده و گفته‌اند: اول اسلام، بعد ایمان، در مرحلۀ سوم هجرت و بعد از آن جهاد فی سبیل الله است که در این‌راه وجود دارد".[4]

اما نسبت به کسانی که وارد حریم امن اسلام و ایمان شده‌اند و مورد خطاب آیات قرآنی: "ای مؤمنان به فکر خود باشید"،[5] و "ای ایمان آوردندگان ایمان خود را تجدید کنید"،[6] قرار گرفته‌اند، باید گفت اوّلین مرحله خودسازی، تنبه و بیداری است. به این‌که باید شروع کرد و خود را از ناپاکی‌ها جدا کرد. بعد از این تنبه و آگاه شدن، این سؤال پیش می‌آید که از کجا باید شروع کرد؟ می‌توان گفت پرسش‌گر این سؤال، اوّلین مرحله را گذرانده است؛ چرا که با فکر و عقل، به این نتیجه رسیده است که "این عالم جای ماندن نیست و این همه امکانات و بعثت انبیا برای حیوانی زیستن نیست".[7]

بعد از این مرحله(تفکر و تنبه) نوبت به مرحلۀ "توبه" می‌رسد؛ یعنی جبران آنچه از دست رفته است. جبران حقوق دیگران که ضایع کرده‌ایم و جبران حقوق خداوند که بر گردن ما باقی مانده است.

البته این توبه به همراه عزم است. توبه از آنچه کرده‌ایم و عزم به سوی آنچه می‌خواهیم پیش برویم، به همین جهت، عده‌ای از علمای اخلاق، منزل دوم را توبه،[8] و عده‌ای عزم[9] گفته‌اند.

امام خمینی(ره) در بارۀ عزم مناسب با این مقام، می‌گوید: "بناگذاری بر ترک معاصی و فعل واجبات و جبران مافات(گذشته‌ها) و عزم بر این‌که ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید".[10]

در دعای روز مبعث آمده است: "همانا دانستم که برترین توشۀ سالک در مسیر رسیدن به تو، عزم بر اراده‌ای است که با آن تنها تو را انتخاب نماید".[11]

مرحلۀ بعدی برای این امر ترک معصیت و انجام واجبات است.

حضرت آیت الله بهجت در جواب سؤالی که پرسیده شده: تصمیم به سیر و سلوک دارم، چه کنم؟ می‌گوید: ترک معصیت برای تمام عمر کافی و وافی است، اگرچه هزارسال باشد.[12] پس در این مرحله باید واجبات الاهی را به اندازه­ای که علم داریم، انجام داده و محرمات الاهی را نیز به اندازۀ علم­مان ترک کنیم. این مسئله باعث می‌شود خداوند علم‌های جدیدی به ما عطا کند و به این وسیله، در سیر و سلوک خود رشد پیدا کنیم. ما هر چه می‌دانیم عمل می‌کنیم و خداوند علم به ندانسته‌ها را به ما عنایت می‌کند و تا وقتی که ما به وظیفۀ خود عمل کنیم، این چرخه ادامه دارد.

پیامبر(ص) فرمود: هر کس آنچه را می‌داند انجام دهد، خداوند علم مجهولات را به او می‌فهماند.[13] این روایت، مطابق با آیۀ قرآنی است که می‌فرماید: "کسانی که در راه ما تلاش کنند، راه‌های خود را به آنان نشان داده و هدایت‌شان می‌کنیم".[14] علاوه بر این، باید دانست انسان تا زنده است، هیچ‌گاه ساکن نیست؛ یا به سوی نور(هدایت) در حرکت است و یا به سوی ظلمت(گمراهی)، و مطلب مهم رهبری این حرکت به سوی نور است.[15]


[1]. «طریق عملی عرفان»، 10229؛ «لزوم وجود استاد در مسیر تزکیه و خودسازی»، 570؛ «بهترین راه خود سازی»، 8609.

[2] . "التزکیة التطهیر من الأخلاق الذمیمة"م طریحی، فخرالدین، مجمع ‏البحرین، ج 1، ص 159، واژه "زکی".

 .[3] "قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها". شمس، 8-10.

[4] . حسینی طهرانی، سید محمد حسین، رسالۀ لب اللباب، ص 55.

 [5] . "یا ایها الذین امنوا علیکم انفسکم". مائده، 105.

[6] . "یا ایها الذین امنوا امِنوا". نساء، 136.

[7] . امام خمینی، چهل حدیث، ص 76.

[8] . ملکی تبریزی، میرزا جواد، رسالۀ لقاء الله، ص 52.

[9] . چهل حدیث، ص 7.

[10] . همان.

[11] ."و لقد علمت افضل زاد الراحل الیک عزم ارادة یختارک بها"، قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، دعای روز مبعث و الإقبال ‏بالأعمال ‏الحسنة، ص 277.

[12] . به سوی محبوب(دستورالعمل‌ها و راهنمایی‌های حضرت آیت الله بهجت)، ص 58.

[13]."من عمل بما علم ورثه الله علم ما لایعلم". قطب الدین راوندی، سعید بن عبد اللّٰه، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1058، قم، مؤسسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، چاپ اول، 1409ق.

.[14] "الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا". عنکبوت، 99.

[15] . برای آگاهی بیشتر، ر. ک: حسینى ­تهرانى، سید محم دحسین، رسالۀ‏ لب‏اللباب، ج 1، ص 87.

منبع : اسلام کوئست

گناهان چشم چیست؟ و چه راه‌کاری برای ترک این گناهان پیشنهاد می‌کنید؟
پرسش
گناهان چشم چیست؟ و برای ترک گناهان چشم باید چه اعمالی انجام داد؟
پاسخ اجمالی

در میان اعضای بدن، چشم از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده و بیشترین رابطه انسان با محیط پیرامونی با استفاده از این عضو صورت می‌گیرد، با این وجود در روایات بیان شده است که چشم کمترین شکرگزاری را در میان اعضای بدن دارد. (یعنی گناهان بیشتری توسط آن انجام می‌شود).

امام علی(ع) فرمود: «چشم در میان اعضای بدن کمترین شکرگزاری را دارد، پس خواسته‏هاى آن‌را اجابت نکنید که شما را از ذکر خدا دور می‌کند».[1]

لذا سفارش شده است از گناهانی که به وسیله چشم انجام می‌شود، دوری کنید. برخی از گناهان چشم عبارت‌اند از:

نگاه به نامحرم

آن دسته از نگاه‌های آلوده‌ به نامحرم که ممکن است انسان را به گناه و روابط نامشروع بکشانند، در دین اسلام حرام بوده و تیری از تیرهای مسموم شیطان معرفی شده است،[2] که در ارتباط با جزئیات احکام مرتبط با آن، می‌توانید به سرفصل «نگاه» در بخش فقه و احکام مراجعه فرمایید.

نگاه غضب آلود به افراد با ایمان

احترام مؤمن در روایات، در ردیف احترام به پیامبر(ص)، قرآن و کعبه قرار گرفته است؛ لذا نگاه محترمانه به او دارای ثواب و در مقابل، نگاه غضب‌آلود به او گناه به حساب می‌آید.[3]

نگاه حسرت‌آمیز به امکانات و اموال دیگران

در اسلام تولید ثروت و هم‌چنین جمع‌آوری مال و سرمایه با رعایت موازین شرعی جایز است و داشتن مال و ثروت ناپسند نیست، بلکه دنیا‌پرستی و ترجیح دنیا بر آخرت و نیز حسرت خوردن بر اموال دیگران شایسته نیست.[4] این‌که انسان همواره با چشم حسرت و یا حسد به اموال دیگران - چه مشروع و چه نامشروع - بنگرد، موضوعی است که در اسلام مورد نکوهش قرار گرفته است.

اسلام توصیه می‌کند که وضعیت خود را با افرادی مقایسه کنیم که امکانات کمتری از ما دارند و نه آنانی که اموال بیشتری دارند. در این راستا، نه حسرت‌خوردن به اموال ثروت‌مندانی صحیح است که از راه مشروع به این ثروت دست یافته‌اند و نه غصه‌خوردن از این‌که امکاناتی که به صورت نامشروع در اختیار قارون و قارون صفتان قرار گرفته در اختیار آنان نیست.

مطالعه کتاب‌های گمراه‌کننده

تعالیم دین اسلام، مسلمانان را تشویق به مطالعه کتاب‌هایی می‌کند که منجر به افزایش دانش، بینش و معنویت خواهد شد، اما با این وجود از مطالعه کتاب‌های که موجب گمراهی مسلمانان می‌شود، نهی شده است:

  1. کتاب‌های آموزش سحر و جادوگری: از نظر اسلام، خود جادوگری، آموزش آن و نیز کسب درآمد از آن، ممنوع و حرام و از گناهان کبیره است و بر اساس تعبیر برخی روایات، همسان با کفر است.[5]
  2. کتاب‌های مرتبط با ادیان و نظریات منحرف: مطالعه کتاب‌های ادیان دیگر و نظریات نادرست برای کسانی که مطالب حق و باطل آن را تشخیص می‌دهند، اشکالی ندارد. در غیر این صورت، اگر احتمال انحراف عقیده داشته باشد، جایز نیست.[6]
  3. کتاب‌های شهوت‌انگیز: خواندن برخی کتاب‌ها و داستان‌ها به ویژه در آغاز جوانی و سن بلوغ، زمینه گناه و دوری از یاد خدا و غفلت برای انسان را فراهم می‌نماید، بنابراین لازم است حتی الامکان از آن دوری شود.
  4. کتاب‌های محتوی اسرار زندگی دیگران: از نظر اسلام، هر شخصی دارای یک حریم خصوصی است که دیگران نباید وارد آن حریم شوند؛ لذا خواندن اسرار زندگی دیگران حرام است. هم‌چنین است نگاه کردن به مطالب افراد دیگر بدون اجازه آنها.[7]

نگاه تحقیرآمیز به دیگران

از نگاه اسلام هیچ کسی حق ندارد دیگران را با چشم حقارت نگاه کند؛ چرا که ممکن است آن شخص نزد خدا آبرومند باشد.[8]

در پایان باید گفت؛ دستورالعمل‌هایی وجود دارد که در مبارزه با تمام انواع گناه می‌توان از آنها بهره جست، اما این‌گونه نیست که برای مبارزه با هر گناهی، دستورالعملی ویژه در قرآن و روایات وجود داشته باشد. با این وجود شاید به صورت استحسانی بتوان روش‌هایی را توصیه کرد.[9]

 


[1]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، درایتی، مصطفی، ص 190، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366ش.

[2]. برقی، ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین،‏ ج 1، ص 109، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق.

[3]. «حقوق مسلمانان نسبت به یکدیگر»، 28053؛ «ریختن آبروی مؤمن»، 12154؛

[4]«اسلام و ثروت اندوزی»، 1398؛ «مهم‌ترین عوامل ایجاد غفلت در انسان»، 45844؛ «تلاش برای دنیا یا آخرت»، 1821؛ «راه خلاصی از حب دنیا»، 1443.

[5]. «حکم مشاهدۀ سحر و یادگیری آن»، 619؛ «سحر و جادوگری از دیدگاه اسلام»، 2022.

[6]. «مطالعه کتب ادیان آسمانی برای مسلمان»، 70155؛ «مطالعه کتب ادیان مختلف»، 66547؛ «مطالعه کتب ضاله»، 48270.

[7]. «تجسس و دخالت در امور دیگران»، 1768؛ «وارسی کردن تلفن همراه همسر»، 84694؛ «کنترل وسایل شخصی فرزندان»، 71206.

[8]. «تحقیر و سرزنش نکردن گنه‌کاران ناآگاه»، 42228؛ «واکنش قرآن در برابر تحقیر و تمسخر دیگران»، 39250؛ «حکم تعییر و سرزنش دیگران»، 93866.

[9]. «عامل معنوی خشکی چشم»، 49494؛ «اثر فرو بستن چشم از نگاه‌های حرام»، 97025؛ «راه های پاک شدن از گناه»، 798؛ «راه های دعوت به خوبی ها و ترک از گناه»، 7165؛ «راهکارهای عملی برای هدایت گناه کار»، 2078؛ «راه رهایی از گناه»، 5207؛ «راه های ترک گناهان زبانی»، 13868.

 

منبع : اسلام کوئست

چه شد که حاج قاسم حاج قاسم شد ؟آنقدر عزیز که همه از پیر و جوان بد حجاب با حجاب ....
برای او دلسوزی کردند برای او اشک ریختند ؟

پرسشگر گرامی؛ تبیین علت محبوبیت سردار سلیمانی منوط به بررسی ابعاد اخلاقی، عرفانی و معنوی شهید والامقام سردار سلیمانی است که نیازمند پژوهش های گسترده ای می باشد. در ادامه به مهمترین ویژگی‌های اخلاقی و عرفانی شهید سلیمانی می پردازیم:
راز محبوبیت سردار سرافراز حاج قاسم سلیمانی در اخلاص اوست. رهبر انقلاب اسلامی بارها و بارها، او را با صفت «اخلاص» معرفی کرده‌اند. به عنوان نمونه در دیدار با خانواده سردار فرمودند: «می‌بینید مردم چه کار دارند میکنند برای حاج قاسم؛ این برای شما تسلّا است... بدانید که مردم قدر پدر شما را دانستند و این ناشی از اخلاص است؛ این اخلاص است. اگر اخلاص نباشد، این جور دلهای مردم متوجّه نمیشود؛ دلها دست خدا است؛ این که دلها این جور همه متوجّه میشوند، نشان‌دهنده‌ی این است که یک اخلاص بزرگی در آن مرد وجود داشت.»(۱۰)
حتی ایشان در نمازی که بر پیکر مطهر سردار سلیمانی اقامه فرمودند، عبارت ویژه‌ای در نماز به کار بردند و به اخلاص سردار اشاره کردند: «اللهُم اِنَّکَ تَوَفَّیتَهُم مُتَلَطِّخِینَ بِدِمائِهِم فِی سَبیلِ رِضاکَ، مُستَشهَدینَ بَینَ اَیدیهِم، مُخلِصینَ فِی ذلکَ لِوَجهِکَ الکَریمِ» (خداوندا! تو آنان را در حالی قبض روح کردی که در راه خشنودی‌ات، به خون غلتیده بودند و در برابر یکدیگر به شهادت رسیدند. آنان انسانهایی بودند که در مسیر شهادت، خود را برای ذات بزرگوارت خالص گردانیده بودند.)
* مفهوم اخلاص
مفهوم اخلاص را با تعابیر مختلفی می‌توان بیان کرد. اخلاص یعنی «خالص کردن و ناب کردن نیّت. به دنبال ناب کردن نیت هم خالص کردن و ناب شدن عمل می‌آید.»(۱۱) یعنی «رعایت کردن وظیفه‌ی خدایی و دخالت ندادن منافع شخصی و گروهی و انگیزه‌های مادّی در کار».(۱۲) یعنی «ما تکلیف را بشناسیم و برای خاطر تکلیفمان کار را انجام بدهیم؛ ملاحظات دیگر را مخلوط نکنیم.»(۱۳) همچنین در ادبیات امروزی از «اخلاص» تعبیر می‌کنیم به «گمنام» بودن. «یعنی دنبال نام و نشان نبودن.»(۱۴) بر اساس این تعریف، انسانی که اخلاص دارد، برای او «هدف مهمّ است. «شخص» و «من» و «خود» برای انسانِ با اخلاص اهمیتی ندارد. اخلاص را دارد، اعتماد به خدا را هم دارد. می‌داند که خدای متعال حتماً این هدف را غالب خواهد کرد.» (۱۵) به عنوان نمونه فرض کنید «همه‌ی کارهایی که نبیّ‌مکرّم اسلام (صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم) انجام داد و هدفِ او بود که آنها را انجام دهد، انجام می‌گرفت، منتها به نام یک کس دیگر، آیا در آن صورت پیامبر اسلام ناراضی بود؟ آیا می‌گفت که چون به نام دیگری است، نخواهم کرد؟ آیا این‌گونه بود؟»(۱۶)
قطعاً این‌گونه نبود، زیرا برای پیامبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) تنها هدف مهم بود. حال این‌همه زحمات و سختی‌های پیامبر، به نام دیگری ثبت شود، مهم نیست. اما «نقطه‌ی مقابلِ اخلاص چیست؟ این است که انسان برای انگیزه‌های شخصی - خودگرایی - یا انگیزه‌های مادّی، یا انگیزه‌های معنویِ بی‌ارزش کار کند. بعضی از انگیزه‌ها، صرفاً مادّی - به معنای مصطلح - و ملموس نیستند؛ اما کم‌ارزشند. مثلاً پیداکردن وجاهت در چشم مردم، مادّی به معنای خاص نیست؛ لیکن یک چیز کم‌ارزشی است که بعضی به‌خاطر این انگیزه‌ها کاری را انجام می‌دهند که با انگیزه‌ی الهی، با راه درست و صراط مستقیم، منطبق نیست. این طبعاً نقطه‌ی مقابل اخلاص است. بنابراین هرچه که انسان انگیزه‌های خودش را از حالت خودپرستی و خودخواهی دورتر و والاتر کند، این می‌شود: اخلاص.» (۱۷) * ملاک اصلی رفتار مخلصانه
نکته‌ی مهم دیگر این است که نقطه محوری و کانون مفهوم اخلاص، «خدا» است. به عبارت بهتر در مفهوم اخلاص، «خدا» نهفته است. زیرا «ممکن است یکی عاشق کسی باشد؛ خالص و مخلص برای او حرکتی را انجام دهد. یا عاشق میهنِ خود باشد؛ خالص و مخلص برای میهنش حرکتی را انجام دهد. اینها ماندگار نیست و تا وقتی است که این هیجان و احساس در او باشد. به مجرّد این‌که احساس او یک ذرّه سرد شد، چشمش باز می‌شود و به خود می‌گوید که آیا من بروم بمیرم تا فلان کس بخورد گردنش کلفت شود؟! اما اگر برای خدا باشد، این‌طور نیست.» (۱۸)
ویژگی سردار رشید اسلام، حاج قاسم سلیمانی این بود که سرباز «اسلام» بود نه صرفاً سرباز «وطن». و اگر خدمتی هم به وطن دارد، برای اسلام و خدا است. بنابراین «هرجا که مجاهدت خالصانه و مخلصانه باشد، نتیجه‌اش درخشش و تلألؤ خواهد بود. منتها مجاهدت خالصانه و مخلصانه، ممکن است برای خدا انجام گیرد، ممکن هم هست برای غیرِ خدا انجام گیرد. اگر برای خدا انجام گرفت، همیشگی، ماندگار و زایل ناشدنی است؛ اما اگر برای غیرِ خدا انجام گرفت، ماندگار نیست.»(۱۹) * صفات اخلاقی وابسته به اخلاص
اخلاص یکی از صفات مهمی است که چند صفت دیگر به آن وابسته است و باعث تکمیل و تحقق بهتر اخلاص می شود. نکته‌ی مهم اینکه این ویژگی‌های اخلاقی هم می‌تواند به عنوان راهکار کسب اخلاص باشد و هم به عنوان نتیجه و اثر اخلاص. الف. اعتماد به خدا
اولین و مهم‌ترین ویژگی که در کنار اخلاص تحقق پیدا می‌کند «اعتماد به خدا» است. این صفت، به عنوان «ریشه» اخلاص به شمار می‌رود. کسی که صفت اخلاص را در خود محقق می‌کند باید صفت «ایمان به وعده‌های الهی و اعتماد به خدا» را نیز داشته باشد. اساساً اخلاص «ناشی است از روحیه‌ی اعتماد به خدا؛ میدانیم که پیش خدای متعال ضایع نمیشود.»(۲۰) «وقتی کار برای خدا باشد، هر قدر عقلِ انسان بیشتر و تیزتر باشد، فداکاری او بیشتر خواهد شد؛ چون می‌داند که این همه عمر گذراندن، در دنیا تلاش کردن، عرق ریختن، فکر کردن، دویدن، پول به‌دست آوردن و کیف و عیش کردن، از بین می‌رود. هر چه کام بیشتر باشد، ناکامی بیشتر می‌شود.» (۲۱)
به عنوان نمونه در حادثه‌ی عاشورا، «ظواهر حکم می‌کرد که این شعله در صحرای کربلا خاموش خواهد شد.»(۲۲) همه در نصحیتهای خودشان به امام حسین (علیه‌السّلام) همین را می گفتند؛ «ولی اعتماد به خدا حکم می‌کرد که علی‌رغم این ظواهر، یقین کند که حرف حق و سخن درست او غالب خواهد شد.» (۲۳) همین اعتماد به خدا باعث می‌شود انسان، کار را تنها برای رضای خدا انجام دهد. ب. بصیرت
یکی دیگر از ویژگی‌های همراه با اخلاص، «بصیرت» است. مهم‌ترین ویژگی جوان مؤمن انقلابی در دوران کنونی «بصیرت» است و این ویژگی ارتباط محکمی با «اخلاص» دارد.
ارتباط این دو فضیلت اخلاقی به این‌گونه است که «این اخلاص و بصیرت روی هم اثر میگذارند. هرچه بصیرت شما بیشتر باشد، شما را به اخلاص عمل نزدیکتر میکند. هرچه مخلصانه‌تر عمل کنید، خدای متعال بصیرت شما را بیشتر میکند.»(۲۴)
خداوند در قرآن می‌فرماید «اَللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا» هرچه به خدا نزدیک‌تر شویم و مخلصانه‌تر عمل کنیم، خداوند نیز «یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النّور»(۲۵) نور بیشتری به انسان می‌دهد و وقتی نور الهی بود، بصیرت بیشتر می‌شود و انسان می‌تواند واقعیت‌ها و حقائق را بهتر درک کند. ج. ایثار و گذشت
صفت مهم دیگری که با صفت اخلاص ارتباط دارد و به عنوان راهکاری برای کسب صفت اخلاص به شمار می‌رود، «ایثار و گذشت» است.
«اخلاص، نوعی گذشت است. هرچه انسان بتواند از انگیزه‌های شخصی عبور کند و به انگیزه‌های والا برسد، به اخلاص نزدیکتر است. اخلاص، یعنی خالص کردن و ناب کردن نیّت. به دنبال ناب کردن نیّت هم خالص کردن و ناب شدن عمل می‌آید... چگونه می‌شود به این رسید؟ خوب؛ یک مقدار با گذشت. مثل همه‌ی کارهای دیگری که مجاهدت انسان در آن شرط است و مجاهدت لازم دارد، این هم از همان قبیل است. باید انسان یک مقدار گذشت کند. گاهی شما می‌بینید در یک فضا انسان احساس می‌کند که اگر من این کلمه را بگویم، ممکن است برای من وجهه ایجاد کند، در حالی که معتقد به آن کلمه نیست. خوب؛ آدمی که اهل اخلاص نباشد، آن کلمه را خواهد گفت. آدمی که اهل اخلاص است، یعنی می‌خواهد کارهایش خالص برای اهداف والا - یعنی در نهایت برای ذات مقدّس پروردگار - باشد، این را نخواهد گفت. یعنی در واقع، یک نوع گذشت.»(۲۶) * آثار اخلاص
الف. پیش رفتن کارها
«ما اگر اخلاص داشته باشیم، کارهامان پیش میرود.»(۲۷)«اگر کار برای خدا انجام گیرد و نیت برای خدا خالص باشد، اشکالاتی که معمولاً در کارها مشاهده میشود، پیش نخواهد آمد.»(۲۸) با نگاهی به تاریخ، یک سؤال مهم برای همه انسانها پیش می‌آید: چرا از دوران حضرت آدم، هابیل، نوح و ابراهیم گرفته تا دوران پیامبر اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌وآله)، امام حسین (علیه‌السّلام) و دیگر ائمه و تاکنون، با اینکه در ظاهر همه محنت‌ها، مصیبت‌ها و سختی‌ها علیه جبهه‌ی الهی بوده، اما نه تنها اهداف پیامبران، ائمه و شهدا از بین نرفته است، بلکه ماندگارتر و قوی‌تر شده است؟ بر اساس محاسبات «باید در طول تاریخ نامی از پیام پیغمبران نمانده باشد؛ باید فکر آنها، ایده‌ی آنها، راه آنها در زیر تندباد حوادث تلخ بکلی نابود شده باشد، در هم پیچیده شده باشد، از بین رفته باشد.»(۲۹) اما چرا به عکس شده است؟ راز آن مشخص است «اخلاص، صبر، بصیرت، گذشت و اعتماد به خدا». ب. محبوبیت و جذب دلها
«چیزی که می‌تواند دل مردم را به طرف ما جلب کند - اگر جلب دل مردم لازم باشد؛ که البته لازم هم هست - اخلاص للَّه است. این، راز قضیه است.» زیرا فرمود: «مَن اَصلَح ما بَینَه وَ بَینَ اللَّه، اَصلَحَ اللَّهُ ما بَینَه وَ بَینَ النّاس»(۳۰) «یعنی من و شما، اگر میانه‌ی خودمان را با خدا درست کنیم، خدا میانه‌ی ما را با مردم، درست خواهد کرد. راه دیگری وجود ندارد.»(۳۱) ممکن است کسی سؤال کند چه ارتباطی بین رفتارهای مخلصانه و محبوبیت وجود دارد؟ پاسخ این است که «طبق محاسبات مادی و ظاهری، گاهی اینها، هیچ ارتباطی با هم ندارد. اما، ماورای این محاسبات بسیار حقیر و کوته‌بینانه‌ی مادی، محاسباتی حقیقی در عالم وجود، وجود دارد که آن، محاسبات حکمت آمیز الهی است.»(۳۲) ج. شکرگذاری خدا و ماندگاری نام نیک در تاریخ
معمولا انسانها به دنبال ماندگاری نام نیک در تاریخ هستند. اما انسان‌های مخلص، تنها به دنبال ماندگاری نام «اسلام» در تاریخ هستند. خداوند نیز به به خاطر اخلاص و تکلیف‌گرایی آنها، نام آنها را در تاریخ ماندگار میکند.
«این، نوعی شکر الهی و شکر پروردگار عالم است از بندگان خودش؛ «انّ اللَّه شاکر علیم»(۳۳) با اینکه ما هیچ طلبی نداریم، خدا هم شکرگزاری میکند. خدای متعال از بندگانی که با اخلاص کار کردند و همه‌ی سرمایه‌ی خودشان را آوردند وسط، شکرگزاری میکند. یکی از بخشهای شکرگزاری هم همین است که این نام نیک در سالهای متمادی برای اینها باقی میماند.»(۳۴) د. پاداش بی‌نهایت برای کارهای آنها
در آیه دیگری از قرآن کریم می‌خوانیم: «و ما تُجزَون اِلاّ ما کُنتم تَعمَلون، الاّ عِبادَاللَّهِ المخلصین»(۳۵) یعنی «همه‌ی مردم، پاداش متناسب با عمل کاری را که انجام داده‌اند میگیرند، مگر بندگان مخلص خدا. اینها عملشان و پاداششان متناسب نیست. عملشان هرچه که باشد، پاداش آنها بی‌نهایت است؛ زیرا این وجود متعلق به خدا، برای خدا و سرتا پا در خدمت اهداف الهی است. او، همه‌ی وجودش برای خدا خالص شده است.» (۳۶)
در روایتی نیز گفته‌اند: «خدای متعال میفرماید: اگر به بنده‌ی مخلص یا مخلص، همه‌ی دنیا را هم بدهم، حق او ادا نشده است. بنابراین، جزای او متناسب با عملی که انجام میدهد، نیست. یک نماز او برابر هزاران نمازی است که بندگان خوب خدا بخوانند.» (۳۷) * راهکار کسب و تقویت اخلاص
بر اساس آنچه در عنوان «صفات اخلاقی وابسته به اخلاص» گفتیم، برخی از راهکارهای رسیدن به اخلاص روشن شد، اما علاوه بر آنها راهکارهای دیگری برای رسیدن به اخلاص نیز وجود دارد. الف. دوست نداشتن ستایش دیگران
اصلی‌ترین راه رسیدن به اخلاص و تقویت آن، دوری از خوش‌آمدهای دیگران است. پیامبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) در روایتی می‌فرمایند: «إنَّ لِکُلِّ حَقٍّ حَقیقةً» هر چیزی دارای حقیقتی است و یک روح و یک معنا و یک حقیقت دارد. «و ما بَلغَ عَبدٌ حقیقةَ الإخْلاصِ» بنده به حقیقت اخلاص و به آن معنای حقیقی اخلاص نمیرسد «حتّی لا یُحِبَّ أنْ یُحْمَدَ علی شَی‌ءٍ مِن عَمَلٍ للّه»(۳۸)... مگر این‌که دوست نداشته باشد که مردم او را برای هیچ یک از کارهایی که برای خدا انجام میدهد، ستایش کنند.» (۳۹)
مثلاً کسی کار خوبی را برای خدا انجام داده و به خاطر دیگران نبوده، بر اساس وظیفه بوده؛ اما «دوست میدارد که مردم بگویند: «ایشان چقدر آدم خوبی است.» کارش رابرای مردم نکرده است. کار را برای خدا انجام داده و تمام شده؛ اما از مدح مردم و از این‌که مردم از او تعریف کنند، خوشش می‌آید.» (۴۰) ب. قبول کارهایی با «رنج زیاد و بازده مادی کم»
یکی از بهترین راهکارهای کسب اخلاص این است که انسان کارهایی را انتخاب کند که در آن کار، «رنج زیاد و بازده مادی کم» وجود دارد. این شیوه، ویژگی اخلاص را بیشتر در انسان تقویت می‌کند.
«در این کاری که با این خصوصیّات عرض کردیم -رنج زیاد و بازده مادّی کم- امکان اخلاص هست... این در خیلی از جاها پیدا نمیشود. خیلی از کارها را انسان خیال میکند برای خدا انجام داده، بعد یک خرده که خودش با انصاف دقّت میکند، میبیند داخلش قاطی دارد(۴۱)... آنجایی که انسان امکان دارد اخلاص بورزد غنیمت است.»(۴۲) د. انجام دادن همه کارها به قصد قربت
«همه‌ی کارها را میشود برای خدا انجام داد. بندگان خوب خدا همه‌ی کارهای معمولىِ روزمره‌ی زندگی را هم با نیت تقرب به خدا انجام میدهند و میتوانند. بعضی هم هستند که حتّی قُربی‌ترین و عبادی‌ترین کارها - مثل نماز - را نمیتوانند برای خدا انجام دهند.» (۴۳) ج. با خدا سخن گفتن و خود را نزدیک او دیدن
این کار «به انسان روح اخلاص میدهد... دعا روح اخلاص را در انسان میدمد.»(۴۴) راه عمل کردن به این راهکارها نیز این است که انسان مراقب رفتار خود باشد. چه خوب است انسان در طول روز، همه اعمال خود را زیر نظر داشته باشد و ببیند که آیا کاری که انجام داده است، با اخلاص بود یا نه. * کلید آسمانی شدن
اکنون که جبهه مقاومت در بالاترین سطح مبارزه با دشمن است، نیاز مبرمی به «اخلاص» دارد. به همین دلیل فرمانده‌ی کل قوا دستور داده‌اند «در این مبارزه‌ی عظیمی که در مقابل شماست و باید آن را ادامه بدهید، من تقویت جانب معنوی را واجب میدانم.»(۴۵)
و بدانیم اگر اخلاص بود «همه‌ی مشکلات حل خواهد شد، همه‌ی راهها گشاده خواهد شد؛ این اگر شد، رحمت الهی و کمک الهی شامل حال خواهد شد.»(۴۶) زیرا انسانها ضعیفند؛ اما «وقتی یک انسان کوچک و ضعیف و ظرف محدودی، خودش را به اقیانوس بی‌پایانی وصل می‌کند، دیگر هیچ عاملی وجود ندارد که بتواند بر او فایق آید.»(۴۷) از طرفی اکنون به برکت خون شهدای اسلام، به ویژه شهادت سپهبد شهید سلیمانی، جوانان زیادی شوق شهادت دارند. اشتیاقی که روز به روز بیشتر می‌شود و همه یک پرسش مهم دارند: «راه شهادت چیست؟»
سپهبد شهید سلیمانی خود پاسخ این سؤال را داده است. او به همه مشتاقان شهادت این‌گونه می‌گفت «بدانید تا کسی شهید نبود، شهید نمی‌شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است.»
در حقیقت کلید اصلی آسمانی شدن، «اخلاص» است. این همان تعبیر دیگری است از روایت معروف «موتوا قَبلَ أن تَموتوا»(۴۸) بنابراین اگر میخواهیم حاج قاسم باشیم و حاج قاسم‌های دیگری تربیت کنیم، می‌بایست خود را به چهار ویژگی معنوی مهم و بنیادی تربیت کنیم: «اخلاص»، «اعتماد به خدا»، «بصیرت» و «ایثار و گذشت». آری این ویژگی‌ها «قاسم سلیمانی» را تبدیل به «سردار دلها، شهید حاج قاسم سلیمانی» کرد و این است راز محبوبیت حاج قاسم.
(منبع: راز محبوبیت حاج قاسم از نظر رهبر انقلاب چیست؟، بخش فقه و معارف پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR) مهمترین ویژگی‌های شخصیتی آن شهید از زبان هم رزمش:
عشق و ارادت ایشان به مکتب امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) بی نظیر بود. به طوری که علاوه بر توسلات روزانه هر روز زیارت عاشورا می‌خواند و هفته‌ای یک مرتبه جلسه‌ روضه‌ با وجود مشغله‌های زیاد در منزل ایشان برپا بود. به طوری که حتی در زمان‌های ماموریت نیز تماس می‌گرفت و پیگیر این جلسات هفتگی بود.
شهید سلیمانی بسیار اهل مطالعه بود و در مسیر ماموریت‌ها و با وجود خستگی‌ بخش زیادی از مطالعه‌ خود را انجام می‌داد. آن شهید در اوج اقتدار و صلابت در جبهه نبرد و جنگ، در اوج رحمت تواضع، عطوفت و مهربانی با مومنین، دوستان و اهل خانه بود و این‌ها از الطاف مکتب اهل بیت (ع) است.
شهید سلیمانی همچون حضرت اباعبدالله (ع) و حضرت زینب (س) هیچ وقت در مسیری که انتخاب کرد سرگردان و پشیمان نشد.
یکی دیگر از ویژگی‌های حاج قاسم همراهی با رهبر و امام از ابتدا تا انتها بود. که از همان ابتدا ارادت قلبی به امام راحل داشت و تا آخر در تبعیت و اطاعت از رهبری ایستاد و به دنبال تکلیف بود. تا هر آنچه برایش مکلف شده انجام دهد.
شهید سلیمانی سوخته برخی نکات بود که یکی روضه‌ امام حسین (ع) بود به طوری که هر وقت روضه‌ای می‌شنید آنقدر اشک و سوگ متمادی داشت و دیگری هر وقت درباره‌ امام عصر (عج) صحبت می‌شد در فراق ایشان اشک می‌ریخت.
همرزم شهید سلیمانی عمق و لطافت فکری را از دیگر ویژگی‌های ایشان برشمرد و آنها را ثمره اخلاص وی عنوان کرد و گفت: هر کس مخلص باشد و برای خدا کار کند و حاج قاسم سلیمانی به خاطر همین اخلاص در عین صلابت و با وجود بحران‌های متعدد آرامشی خاص داشت و برای آنها تدبیر می‌کرد که این به واسطه توکل و اخلاص به وجود آمده بود.
زندگی ساده، بی‌تکلف و بدون تشریفات حاج قاسم سلیمانی و مردمی بودن او یکی دیگر از ویژگی‌های آن شهید است که این ویژگی‌ها می‌تواند برای بسیاری از مسئولان ما الگو و اسوه باشد.(حجت‌الاسلام رضایی، ایسنا، ۱۴ دی ۱۳۹۸ )
همچنین ر.ک:
۱. راز‌های زندگی حاج قاسم سلیمانی به روایت برادرش؛ www.tabnak.ir/fa/news/۹۴۹۲۶۱
۲. چند روایت معتبر از زندگی خصوصی حاج قاسم سلیمانی؛ khabaronline.ir/news/۱۳۳۸۴۷۶
پی‌نوشت:
۱) بیانات در خطبه‌‌های نماز جمعه‌ی تهران‌‌، ۱۳۸۴/۰۷/۲۹
۲) بیانات در دیدار جمعی از دانش‌آموزان و دانشجویان، ۱۳۷۲/۰۸/۱۲
۳) بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‌۷۹، ص ۱۹۷.
۴) بیانات در دیدار جمعی از دانش‌آموزان و دانشجویان، ۱۳۷۲/۰۸/۱۲
۵) بیانات در دیدار جمعی از پاسداران، ۱۳۷۲/۱۰/۲۶
۶) بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان، ۱۳۷۶/۰۹/۰۵
۷) بیانات در خطبه‌های نمازجمعه، ۱۳۶۸/۰۴/۲۳
۸) بیانات در مراسم بیعت فضلا و طلاب حوزه‌ی علمیه‌ی مشهد، ۱۳۶۸/۰۴/۲۰
۹) بیانات در کنار پیکر مطهر شهید محسن حججی، ۱۳۹۶/۰۷/۰۵
۱۰) بیانات در منزل سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، ۱۳۹۸/۱۰/۱۳
۱۱) بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از بانوان اندیشمند و سخنان بانوان در این دیدار، ۱۳۷۷/۰۷/۱۸
۱۲) بیانات در دیدار جمعی از پاسداران و بسیجیان، ۱۳۷۷/۰۹/۰۲
۱۳) بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری ، ۱۳۹۰/۱۲/۱۸
۱۴) بیانات در دیدار بسیجیان استان کرمانشاه‌، ۱۳۹۰/۰۷/۲۲
۱۵) بیانات در دیدار جمعی از پاسداران و بسیجیان - ۱۳۷۷/۰۹/۰۲
۱۶) بیانات در دیدار جمعی از پاسداران و بسیجیان - ۱۳۷۷/۰۹/۰۲
۱۷) بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از بانوان اندیشمند و سخنان بانوان در این دیدار، ۱۳۷۷/۰۷/۱۸
۱۸) بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - ۱۳۷۳/۰۶/۲۹
۱۹) همان
۲۰) بیانات در دیدار بسیجیان استان کرمانشاه‌ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۲
۲۱) بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - ۱۳۷۳/۰۶/۲۹
۲۲) بیانات در دیدار جمعی از پاسداران و بسیجیان، ۱۳۷۷/۰۹/۰۲
۲۳) همان
۲۴) بیانات در جمع ۱۱۰ هزار بسیجی در روز عید غدیر، ۱۳۸۹/۰۹/۰۴
۲۵) سوره بقره، آیه ۲۵۷
۲۶) بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از بانوان اندیشمند و سخنان بانوان در این دیدار، ۱۳۷۷/۰۷/۱۸
۲۷) بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۱۳۹۰/۱۲/۱۸
۲۸) بیانات در اوّلین روز ماه مبارک رمضان‌، ۱۳۷۱/۱۲/۰۴
۲۹) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه، ۱۳۹۰/۰۴/۰۶
۳۰) نهج‌البلاغه، حکمت ۸۹
۳۱) بیانات در دیدار نمایندگان مجلس، ۱۳۷۱/۰۳/۲۰
۳۲) بیانات در دیدار نمایندگان مجلس، ۱۳۷۱/۰۳/۲۰
۳۳) سوره بقره، آیه ۱۵۸
۳۴) بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیأت دولت‌ - ۱۳۸۹/۰۶/۰۸
۳۵) سوره صافات، آیات ۳۹و۴۰.
۳۶) بیانات در اوّلین روز ماه مبارک رمضان‌، ۱۳۷۱/۱۲/۰۴
۳۷) بیانات در اوّلین روز ماه مبارک رمضان‌، ۱۳۷۱/۱۲/۰۴
۳۸) روضة الواعظین و بصیرة المتعظین‌، محمد بن حسن فتّال نیشابوری‌، ج ۲، ص ۴۱۴.
۳۹) بیانات در اوّلین روز ماه مبارک رمضان‌، ۱۳۷۱/۱۲/۰۴
۴۰) بیانات در اوّلین روز ماه مبارک رمضان‌، ۱۳۷۱/۱۲/۰۴
۴۱) اشاره به دعای «وَ اَستَغفِرُکَ مِمّا اَرَدتُ بِه‌ وَجهَکَ فَخالَطَنی ما لَیسَ لَک» (خدایا من استغفار میکنم از آن عملی که خواستم برای تو آن را انجام بدهم امّا در بین آن... یک انگیزه و نیّت غیرخدایی وارد شد.)
۴۲) بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان، ۱۳۹۵/۰۲/۱۳
۴۳) بیانات در خطبه‌‌های نماز جمعه‌ی تهران‌‌، ۱۳۸۴/۰۷/۲۹
۴۴) بیانات در خطبه‌‌های نماز جمعه‌ی تهران‌‌، ۱۳۸۴/۰۷/۲۹
۴۵) بیانات در دیدار اعضای کادر مرکزی حزب‌اللَّه لبنان‌، ۱۳۷۰/۱۲/۱۳
۴۶) بیانات در دیدار نمایندگان مجلس نهم - ۱۳۹۱/۰۳/۲۴
۴۷) بیانات در مراسم بیعت اعضای شورای نگهبان، ۱۳۶۸/۰۳/۲۱
۴۸) فیض کاشانى، محمد محسن، الوافی، ج۴، ص۴۱۲.
 
 
منبع : پرسمان

آرشیو
مشاهده آرشیو صفحه